عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 2 / 12 / 1397
بازدید : 1212
نویسنده : sharef zadeh

 

 

یوگا؛ سبکی عرفانی یا رشته‌ای ورزشی؟

اگرچه یوگا در ایران تحت عنوان فدراسیون ورزشی فعالیت نمی‌‌کند و مسئولین مدیریت آن را تحت عنوان یک کمیته به فدراسیون ورزش‌های همگانی سپرده‌اند اما بسیاری بر این باورند که ورزش خواندن یوگا امری از اساس اشتباه است.

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، صفحه فیسبوک خود را باز می کنم و به بررسی پست های جدید فالوینگ هام مشغولم. خانم بارداری عکسی از خود در حال مدیتیشن منتشر کرده. دوست هم‌دانشگاهی‌ام در تایید مقاله‌ای که در فلان مجله خوانده به تاثیرات شگرفی که یوگا روی تمرکزش گذاشته پرداخته. فلان بازیگر از باشگاه یوگائی که تازه تأسیس کرده تبلیغ می‌کند. همه اینها دلیلی شده تا وقتی اسم یوگا را می‌شنویم ناخودآگاه تداعی نوعی ورزش در ذهنمان رخ ‌دهد. اما سوال مهم و اساسی این است که آیا یوگا صرفا یک ورزش است؟ آیا تمریناتی که روح را درگیر کرده و از من فعالیت‌های خاص ذهنی طلب می‌کند صرفا یک ورزش است؟

اگرچه یوگا در ایران تحت عنوان فدراسیون ورزشی فعالیت نمی‌‌کند و مسئولین مدیریت آن را تحت عنوان یک کمیته به فدراسیون ورزش‌های همگانی سپرده‌اند، اما بسیاری از کارشناسان و از جمله رهبران یوگا در ایران بر این باورند که ورزش خواندن یوگا امری از ریشه غلط است.

به تایید کارشناسان یوگا قدمتی نزدیک به ۲۵۰۰ سال دارد و همه خاستگاه آن را کشور هند می‌دانند، اما همین کارشناسان معتقدند یوگا نوعی عرفان محسوب می شود که در آن افراد با انجام حرکات ورزشی و تنفسی خاص و با گوشه‌نشینی و انزوا به دنبال کسب آرامش و معنویتی از جنس زنانه هستند. 

گسترش روز افزون یوگا در ایران و فعالیت های گسترده باشگاه های یوگا ما را بر این داشت تا در این خصوص و برای بررسی بیشتر ابعاد مسئله به گفتگویی کوتاه با حجت‌الاسلام محسن یوسفی‌کیا، کارشناس موسسه بهداشت معنوی بپردازیم.

آیا می‌توان ادعا کرد یوگا در ایران صرفا یک ورزش است؟ 
یوگا یک ویترین دارد و یک پشت صحنه. آنچه در ظاهر است ویترین یوگاست و در قالب ورزش است. اما آنچه که حقیقت مطلب است همان آموزه هاست. کسانی که جذب یوگا می‌شوند عموما از طریق ویترین جذب می‌شوند یعنی به جهت ایجاد آرامش، لاغری، چاقی، تمرکز و... جذب می شوند.

مروّجان یوگا در ایران معتقدند معرفی یوگا به عنوان ورزش یک حماقت است

وقتی به خود منابع اصلی یوگا مراجعه می‌کنیم و آدم هایی که در ایران کتاب‌هایی را در ترویج یوگا نوشته‌اند، مشاهده می‌کنیم، ایشان به طور جدی مخالفند با این موضوع که یوگا را یک ورزش بدانیم و می‌پرسند چه کسی گفته که یوگا یک ورزش است؟ و معتقدند معرفی یوگا به عنوان ورزش یک حماقت است. شما دقت کنید، شخص موسوی‌نسب به عنوان پدر یوگای ایران تصریح می‌کند که این حماقت است کسی ادعا کند که یوگا یک ورزش است و صرفا برای حل مشکل چاقی و لاغری استفاده می شود. شما اگر مجله دانش یوگا را بررسی کنید مشاهده خواهید کرد که حرف ها حرف های کاملا معنوی است. بله در کنار حرف های معنوی حرکات خاص ورزشی را هم قرار داده اند اما این حرکات در راستای حرف های معنوی و مسائل اعتقادی است. 

آیا می توان ادعا کرد که بیشتر کسانی که به یوگا می پردازند فقط به بعد ورزش یوگا پرداخته و به جنبه های اعتقادی و معنوی آن کاری ندارند؟
افرادی که سراغ این مکتب می روند ممکن است در ابتدا تصورشان این باشد که ما صرفا در حال انجام یک سری حرکات هستیم، حتی مربیان یوگا هم ممکن است مدعی شوند که ما اصلا به آموزه ها هم کاری نداریم اما اینگونه نیست که افراد متوقف در حرکات باقی بمانند. به طور تدریجی در این جریان هضم شده و اعتقادات را می‌پذیرند و این طبیعی است. مثل این است که بگوییم به کلیسا می‌روم بدون اینکه به کار مسیحیان و مسیحیت کار داشته باشم. طبیعی است که در ابتدا من جذب این دین نشوم اما بعد از مدتی علاقمند شده مطالعه می کنم و برایم جذاب می شود. 

به طور خلاصه خطر فعالیت یک شبه عرفان به نام یوگا در غالب ورزش در جامعه ما چیست؟
هر جریانی با هر لیبل و برچسبی که در حال فعالیت در جامعه است، قطعا خطرات اعتقادی دارد اما بروز این خطرات دیر و زود دارد و کم و زیاد دارد و ممکن است بعضی آسیب ها به این زودی ها بروز نکند و برخی ها به زودی بروز کند. در مورد یوگا باید بگوییم چون خود را در غالب ورزش ارائه کرده و این ارائه اش اساسا هدفمند بوده و در این چند دهه اخیر که البته بیش از صد سال است که یوگا خودش را در غالب ورزش ارائه کرده یک جریان هدفمند بوده و به این سادگی نبوده که بیایند و بگویند خب یوگا یک ورزش است و این ورزش را گسترش دهیم.

گسترش دهندگان یوگا خودشان می دانستند که "یوگا ورزش نیست"

گسترش دهندگان خودشان می دانستند که یوگا ورزش نیست . این مسئله قابل بررسی است که چه جریان سیاسی پشت پرده اتفاق افتاد و هندوئیسم رو وارد فاز جدیدی کرد تا یوگا رو به عنوان یک ورزش معرفی کنند. 

خب برای مخاطبین ما بفرمایید چه جریان سیاسی پشت پرده گسترش یوگا به عنوان ورزش است؟

این مسئله به زمانی بر می‌گردد که هند مستعمره انگلیس بود و جرقه ها از آن موقع زده شده و اتفاقاتی رقم خورده و پروژه هایی به راه افتاده که از بعضی از آنها به عنوان شرقی‌سازی غرب و غربی‌سازی شرق یاد می‌شود، یعنی پیوندی بین غرب و شرق. به این معنی که آنچه غرب قرار است از شرق تاثیر بپذیرد همین یوگاست.

مربی یوگا یکی از پردرآمدترین مشاغل در غرب است

جالب است بدانید یکی از پردرآمدترین مشاغل در اروپا مربی یوگا بودن است. چه عاملی سبب شده که در اروپا این مقدار گرایش به یوگا وجود داشته باشه؟

به نظر می‌آید که تصمیم گرفته شده تا خلأ جدی معنوی که در دنیای غرب وجود دارد را با یوگا پر کنند. به همین خاطر غرب و شرق روی یوگا خیلی کار می کنند و برای اینکه در غرب حساسیت‌های جریان‌های مسیحی را به دنبال نداشته باشند یوگا را به عنوان ورزش معرفی کرده و یوگا در غالب ورزش در حال فعالیت است. این در حالی است که هدف اصلی آموزه هاست. باید بدانیم کلیسا نسبت به جریان یوگا و ترویج آن در جامعه غرب موضع داشته است. 

با توجه به مجموع سخن کارشناسان می‌توان نتیجه گرفت میزان گسترش یوگا در جامعه ما به نظر بیش از هرچیز آینه تمام نمایی از میزان آلودگی جامعه ما به غربزدگی در سبک و روش زندگی است. بی شک عدم آگاهی آحاد جامعه در گسترش این سبک زندگی تاثیر بسزایی داشته است.

منبع: تبیان


تاریخ : 21 / 10 / 1397
بازدید : 1035
نویسنده : sharef zadeh

 رسول خدا (ص) فرمودند: من شما را می ترسانم از هفت فتنه ای که بعد از من به پا می شود، فتنه ای که در مدینه و مکه خواهد شد، فتنه ای که از یمن پیدا می شود، فتنه ای که از شام پیدا خواهد شد ... و فتنه بین شام و آن فتنه سفیانی است.


شبستان: کتاب‌های ملاحم و فتن دسته‌ای از منابع حدیثی است که به اوضاع آخرالزمان و ظهور امام عصر (عج) می‌پردازد. البته این مبحث در میان شیعه غالبا با عنوان ملاحم و در میان اهل سنت بیشتر با عنوان فتن تعبیر شده و هر دو فرقه کتاب‌های خود را به همین نام ها خوانده‌اند.

سید بن طاووس (م ۶۶۴) عالم شیعی با استفاده از کتاب‌های فتن اهل سنت کتاب "التشریف بالمنن" معروف به "الملاحم و الفتن" را جمع آوری کرده است. کتاب حاضر- که در نگاه نخست بخش عمده آن درباره آخرالزمان شناسی و نشانه‌های ظهور به نظر می‌آید- در دیدگاه محدثان و عالمان شیعه، پس از سید اهمیت فراوانی یافته است و از احادیث آن به مثابه روایاتی درباره علامت‌های ظهور بهره برده‌اند.

علامه مجلسی روایات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش کرده و دیگر محدثان بعدی نیز چنین کرده‌اند. سید در این کتاب حدود ۴۲۵ تا ۴۵۰ روایت را نقل کرده است که از این روایت‌ها تنها حدود ۱۷۰ روایت به بحث مهدویت و نام و اوصاف مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، نشانه‌های ظهور، مدت زمان حکومت، اوصاف حکومت و یاران حضرت مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف می‌پردازند.

در این مجال قسمت هایی از این کتاب گرانقدر مهدوی را متذکر می شویم.

فتنه و آشوب های آخرالزمان

1- ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: خدای عالم دنیا را به من ارائه کرد و من نظر کردم به دنیا و دیدم آنچه را که در آن واقع خواهد شد تاروز قیامت، آنچنانکه بکف دستم نظر می کنم.

2- زر بن حبیش میگوید: از امیر المومنین علی علیه السلام شنیدم که می فرمود: (هر چه می خواهید) از من به پرسید به خدا قسم نمی پرسید از گروهی که خروج کند و با (صد نفر)جنگ کند یا صد (نفر) را هدایت نماید مگر اینکه من به شما خبر می دهم از رهبر. و سر دسته آن و آنچه را که تا قیامت بین شما واقع شود.

3- ابن ضمره از علی بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده که فرمود: خدا در این امت پنج فتنه قرار داده: 1- فتنه عمومی 2- فتنه خصوصی 3-فتنه عمومی 4- فتنه خصوصی 5- فتنه ای که مردم در آن مثل چهارپایان خواهند شد. صفحه ۲

 4- حذیفه بن یمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: فتنه ای بپا می شود، بعد از آن گروهی پیدا می شود، سپس فتنه دیگری خواهد بود، آنگاه گروه دیگری ظاهر می شود، آنگاه فتنه ای بپا می شود که عقل های رجال در آن، متوقف خواهد شد.

 5- عبدالله بن مسعود می گوید: رسولخدا صلی الله علیه و آله برای ما فرمود: من شما را می ترسانم از آن هفت فتنه ای که بعد از من بپا می شود، 1- فتنه ای که در مدینه خواهد شد 2- فتنه ای که در مکه بوجود می آید 3- فتنه ای که از یمن پیدا می شود 4- فتنه ای که از شام پیدا خواهد شد 5- فتنه ای که از مشرق بوجود می آید 6- فتنه ای که از طرف مغرب ظاهر می شود 7- فتنه بین شام و آن فتنه سفیانی است.

 ابن مسعود گوید: بعضی از شما اول آن فتنه را درک می کنید، و یک عده ای از این امت آخر آن را درک خواهند کرد. ولید بن عباس گوید: فتنه مدینه همان بود که از طرف طلحه و زبیر باشد. فتنه مکه همان فتنه ابن زبیر بود. فتنه یمن از طرف نجده بپا شد. فتنه شام از طرف بنی امیه بوجود آمد. فتنه مشرق از طرف این گروه است (ولید بن عباس گوید:) شاید منظور از این گروه بنی عباس باشد زیرا که سلطنت آنها از طرف مشرق بوده.

6- ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: بعد از من چهار [ صفحه 3] فتنه برای شما پیدا می شود، در فتنه اول: (ریختن) خونها حلال خواهد شد در فتنه دوم:(ریختن) خونها و (غصب) اموال حلال می شود. در فتنه سوم:(ریختن) خون ها و (غصب) اموال و ناموس مردم حلال خواهد شد، فتنه چهارم: فتنه ای است شدید و تاریک که حرکت آن نظیر حرکت کشتی است در دریا، بطوری که احدی از مردم از شر آن ملجا و پناهی نخواهند داشت، از شام شروع می شود و عراق را فرا می گیرد و جزیره را با دست و پای خود می کوبد، در آن فتنه، مردم نظیر پوستی که دباغی شود دچار بلا می شوند، در آن موقع احدی از مردم قدرت ندارد که(فتنه انگیزها) بگوید: بس است، ازهر ناحیه ای که آن فتنه را رفع کنند از ناحیه دیگری سر برون خواهد کرد.

 7- ابن منذر گوید: به ما رسید که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: در امت من چهار فتنه پیدا می شود در فتنه اول: بلائی به آنها می رسد که مومن می گوید این فتنه باعث هلاک من خواهد شد، و بعدا آن فتنه ظاهر می شود، در فتنه دوم: نیز مومن می گوید: این فتنه موجب هلاک من می گردد، در فتنه سوم: هر چه می گویند این فتنه قطع خواهد شد؟ آن فتنه ادامه پیدا می کند، فتنه چهارم: موقعی آنها را فرا می گیرد که این امت بدون داشتن امام و سرپرستی گاهی با این (شخص) و گاهی با (شخص) دیگری خواهد بود.  صفحه ۴

8- ابن رزین میگوید: از علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که می فرمود: فتنه ها چهارند، اول: فتنه نیزه و عصا، دوم: فتنه کذا (آنگاه) معدن طلا را ذکر کرد تا اینکه مردی از عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله خروج کند و خدا کار این امت را بدست او اصلاح نماید.

9- ابو سعید خدری از حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: بعد از من فتنه هائی پیدا می شود از آن جمله فتنه بزرگان است که در آن جنگ و گریزی خواهد بود و بعد از آن فتنه هائی می شود که از آنها شدیدتر خواهد بود. نگاه فتنه ای پیدا می شود که هر چه می گویند قطع می شود؟ ادامه پیدا می کند تا اینکه هیچ خانه ای باقی نمی ماند مگر اینکه آن فتنه در آن داخل می شود و هیچ مسلمانی نیست مگر اینکه او را صدمه میزند. تا آنوقتی که مردی از عترت من خارج شود.

10- حذیفه بن یمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: فتنه ای بپا خواهد شد که عقل های رجال بطوری متوقف می شود که بعید است مرد عاقلی دیده شود، و فرمود: این موضوع در فتنه سومی افتاق می افتد.

11- یونس از... از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: بین [ صفحه 5] مردم فتنه ای واقع شود که مرد همسایه و برادر و پسر عموی خود را می کشد: از آن حضرت پرسیدند: عقل های آن مردم با آنها خواهد بود؟ فرمود: عقل بیشتر اهل آن زمان گرفته می شود و به جای آنها افراد قلیل العقل جای گزین می شود و یکی از آنها گمان می کند که شخصیتی دارد.

12- عاصم بن ضمره از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده که فرمود: در پنجمین فتنه شدید و تاریک، مردم چون چهار پایان می شوند. باب 13نعیم بن حماد ذکر کرده که: زمانی می آید که در فتنه های آن انسان تمنای مرگ می کند و نزد قبر می آید و خود را مثل چهار پا بقبر می مالد و می گوید: ای کاش من بجای تو بودم.

13- سفیان می گوید: آمدم خدمت حسن بن علی علیهما السلام بعد از آنکه از کوفه به مدینه مراجعت کرده بود به حضرت عرض کردم: ای ذلیل کننده مومنین، (چرا با معاویه صلح کردی) یکی از استدلال هایی که از آن حضرت در جواب من فرمود این بود که فرمود: شنیدم علی علیه السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: چند شب و روزی نمی گذرد که این امت به دور مردی اجتماع می کنند که دهانه روده مستقیم مقعد و گلویش گشاد است می خورد ولی سیر نمی شود آن معاویه خواهد بود، پس من دانستم که امر خدا واقع شدنی [ صفحه 6] است، (لذا) ترسیدم که بین من و او خون هائی ریخته شود، بخدا قسم من خوشحال نیستم که خدا را در صورتی ملاقات کنم که خون مسلمانی به نا حق ریخته شود.

ابو نعیم حدیث اجتماع امت را به دور معاویه از رسول خدا صلی الله علیه و آله به طریق روایت کرده است. اگر کسی اشکال کند و بگوید: علی علیه السلام هم مثل امام حسن علیه السلام می دانست که بالاخره مردم دور معاویه را خواهند گرفت پس برای چه آن حضرت با معاویه (لع) جنگ کرد و آن همه خون ها در بین آنها ریخته شد؟. جواب، چند وجه است، اول: اینکه مولای ما علی علیه السلام مامور بود که با سه دسته جنگ کند: 1- ناکثین که طلحه و زبیر و عایشه باشند 2- قاسطین که معاویه باشد 3- مارقین که اهل نهروان باشند، پس آن حضرت ماموریت خود را انجام داد.

دوم: وقتی که مولای ما علی علیه السلام خبر داد که سلطنت بمعاویه و بنی امیه خواهد رسید از آن حضرت پرسیده شد، پس چرا شما با معاویه جنگ می کنی در صورتیکه میدانی سلطنت باو منتهی می شود؟ فرمود: من عذری دارم که پیش خدای عز و جل موجه است، و باقی این حدیث بعد از این خواهد آمد.

سوم: اینکه علی علیه السلام می دانست که اگر با معاویه نجنگند امر بر مردم در باره اعمالی که از معاویه و بنی امیه سر می زد مشتبه می شد و اکثر مردم گمان می کردند که علی نسبت بخلافت معاویه راضی بوده است.  صفحه 7 چهارم: اینکه حسن بن علی علیهما السلام (به صلح) راضی بود.
 

تاریخ : 21 / 10 / 1397
بازدید : 1063
نویسنده : sharef zadeh

 حجه الاسلام علیرضا پناهیان، استاد حوزه و دانشگاه در شهریورماه گذشته، طی سخنانی، از سه زاویه به تحلیل حوادث جاری کشور پرداخت. باز خوانی این سخنرانی در شرایطی که قبل از وقوع حوادث 13آبان، 16آذر، فوت مرحوم منتظری(ره)، ظهر عاشورای تهران و نامه آقای رضایی و... ایراد شده، جالب و تامل انگیز است.



متن پیاده شده این سخنرانی با اندکی تلخیص به این شرح است:



سه تحلیل درباره حوادث پس از انتخابات



ما درباره سير انقلاب و تكامل انقلاب و جامعه انقلابي از زواياي مختلف مي توانيم تحليل هاي گوناگوني داشته باشيم كه بنده اين تحليل ها را خدمتتان عرض مي كنم؛ و هم مي توانيم فراتر از حوادث اخير به تحليل روند انقلاب بپردازيم و هم مي توانيم با توجه به حوادث اخير به اين تحليل ها اقدام كنيم و هم مي توانيم با توجه به آينده اي كه در پيش داريم، يعني ظهور حضرت، تحليل هاي مختلفي ارائه بدهيم. من سعي مي كنم از همه جهات اين مباحث رو تحليل كنم البته بايد عرض كنم مباحثي كه من مطرح مي كنم مباحثي نوعا ديني-سياسي هستند نه مباحثي سياسي– ديني و من سعي مي كنم از منظر دين به عرصه سياست نگاه می كنم.

تحلیل اول: جریان سازشکاری



يك روايت از آقا امام رضا(ع) مي خوانم كه هم كلاممان متبرك به بيان شريف ايشان بشود و هم از زاويه نگاه به مهدويت، امروز خودمان را تحليل كنيم يعني از آينده آغاز كنيم و به تحليل امروز برسيم. شما در مفاهيم آخر الزمان با كلمه دجال آشنا هستيد؛ در حديثي در «وسايل الشيعه» امام رضا(ع) مي فرمايند: در آخر الزمان ميان شيعيان ما خطري پيش مي آيد كه اين خطر، فتنه اش از دجال شديد تر است. حال شما برويد روايات مربوط به دجال را ببينيد كه چه طور مردم را فريب مي دهد، دجالي كه با ظهور حضرت سقوط خواهد كرد، دجالي كه به عنوان يكي از دشمنان جدي حضرت و يكي از موانع ظهور حضرت مطرح است، دجالي كه عبور از فريب هاي او تنها راه رسيدن به فرج است؛ امام رضا(ع) خيلي صريح مي فرمايند خطر اين فتنه از فتنه دجال براي شيعيان بالاتر است.



طبق روايت، اين فتنه در درون جامعه شيعي است و توسط كساني كه شيعه و دوستان اهل بيت(ع) هستند اجرا مي شود، ظاهرا دجال عموم مردم را فريب مي دهد اما اين فتنه جامعه شيعي را مي خواهد فريب بدهد. مهمترين مشخصه اين فتنه، دوستي كردن با دشمنان اهل بيت و دشمني كردن با دوستان اهل بيت است و اما نتيجه اين فتنه آن است كه حق و باطل به هم آميخته مي شود و مومن و منافق از هم شناخته نمي شوند. نمي شود ادعا كرد فلان كس منافق است چون دوست اهل بيت(ع) است، تنها مومن را در ميانه آن دشمن هايي كه ايجاد شده مي شود از بقيه جدا كرد و اين كار خيلي دشواري خواهد بود. امام رضا(ع) مي فرمايند: "از كساني كه راه مودت ما اهل بيت را بر گزيدند، كساني هستند كه فتنه ی آنها از دجال شديدتر است."



راوي حديث می گوید: پرسيدم چگونه فتنه مي كنند؟ امام(ع) مي فرمايند بواسطه دوستي كردن با دشمنان ما اهل بيت(ع) و بواسطه دشمني كردن با دوستان اهل بيت(ع). زماني كه اين اتفاق افتاد حق با باطل در هم آميخته مي شود و امر مشتبه مي شود _معمولا در روايات منظور از امر "ولایت" است یعنی یک کاری می کنند که در ولایت تشکیک بکنند_ و مومن از منافق شناخته نمی شود.



این حدیث را من به چند مقصود عرض می کنم، یکی اینکه در آخرالزمان فتنه ها و امتحانات بسیار سهمگینی از مردم جهان، مسلمان ها و بویژه شیعیان گرفته می شود؛ در فتنه های آخرالزمان گروه های زیادی از شیعیان ریزش می کنند.



جای این سوال است که من و شما چرا باید جز دسته ی ریزشی ها باشیم؟ برای عبور از فتنه های آخرالزمان خیلی هوشیاری و تقوا و پاکی دل لازم است.

امیرالمومنین امام علی(ع) می فرماید: در آخر الزمان شیعیان ما این طور می شوند، همانند یک انبار آرد یا گندم یا جو که این انبار را آفت بزند؛ صاحب انبار این ها را بیرون می آورد و آن قسمت هایش را که آفت زده دور می ریزد  و بقیه را داخل انبار قرار می دهد و این کار آنقدر ادامه پیدا می کند و استمرار پیدا می کند تا جایی که به اندازه چند لقمه غذا بیشتر از آن باقی نمی ماند. ریزش در زمان ظهور یک مسئله جدی است و جز با بصیرت و از خودگذشتگی فوق العاده نمی توان از فتنه های آخرالزمان عبور و برای نائب امام زمان(عج) سربازی کرد. نتیجه این فتنه این است که دوست و دشمن گم می شوند.



حضرت امام(ره) در سخنرانی های خودشان یک کلمه کلیدی به ما داده بودند، این کلید یک کلید راهبردی تا ظهور حضرت است؛ این کلید یک سخن ژورنالیستی و مقطعی نیست، در فتنه ی سخت تر از فتنه دجال هم می بینید که امام رضا(ع) به این کلمه ی کلیدی اشاره می کند. آن کلید همان طور که امام در این جمله می فرمایند "هر زمان دشمن ما را تایید کرد معلوم می شود اوضاع نا به سامان است". هر موقع ما نسبت به دشمن تمایلی نشان دادیم، معلوم می شود وضع فکری سیاسی ما خراب است تایید ما از سوی دشمن است.



اخیرا شبهه کرده اند شاید آمریکا که دشمنی می کند با خط رهبری و دوستی می کند با خط دیگران، این شاید یک فریب باشد و آن دشمن اصیل ما نیست! همان طور که یک صهیونیست گفت: "خدمتی که آقای احمدی نژاد به ما کرد هیچ کس نتوانست در این سالها بکند." این یک بلوف است، یک دروغ محض است؛ شما بدانید واقعا این طور نیست، سخت ایستادن های آقای احمدی نژاد در این بخش موجب عزت اسلام نه فقط در ایران بلکه در کل جهان شده است و ضربه های بسیار محکمی به آنها وارد کرده است و کاخ پوشالی آنها را به هم ریخته است؛ من وقتی در اولین مناظره دیدم که اون بنده خدا دارد عزت ایران اسلامی را زیر سوال می برد یا برخورد های قوی رئیس جمهور در عرصه سیاست خارجی! بنده در جمعی از دانشجوها بودم و بعد از مناظره گفتم به نظر من آقای فلانی موجود خطرناکی است هر کس هر کاری که از دستش بر می آید و می تواند انجام بدهد؛ گفتند: چرا خطرناک؟ گفتم من تمایل به دشمن را در ایشان می بینم، من عداوت نسبت به دوستان در او دیدم، فتنه شدیدتر از دجال در او دیدم.



من به حاشیه ها اصلا کاری ندارم مثلا به این که اساسا رنگ سبز مخصوص ماسون هاست و حزب سبزها در آلمان متهم هستند به فراماسونر بودن و در روایت هم هست که دجال در آخرالزمان رنگ سبز را برای خود بر می گزیند و حتی شایعه ای هم هست که همین آقا در زمانی که در دولت بودند گرایش به ماسون ها دارند، و در بین نخبگان مطرح بود که او فراماسون است. من به این بحث ها کاری ندارم، این ها بحث ها حاشیه ای است ولی غیر از این بحث ها چیزی که خیلی روشن است این است که به حدی که در 14 خرداد هیچ وقت حضرت مقام معظم رهبری صحبت فرعی مطرح نکردند، کلیدی ترین بحث ها را مطرح کردند و 14 خرداد تمام صحبت های مقام معظم رهبری پاسخی بود به آن حرفی که گفته شد که با محکم ایستادن شما عزت ایرانیان لکه دار شد؛ آقا فرمودند من به هیچ وجه این حرف را قبول ندارم من معتقدم که با محکم ایستادن بر سر ارزش ها، عزت ما پایدار شده است.



بوی تمایل به دشمن می آید تازه الان که مساله حل شده، الان که فلانی توی بغل صهیونیست ها می رقصد، آنها امیدشان یک چنین وضعیتی شده و یک جور فتنه شدید تر از دجال بعید هم هست این فتنه به سهولت خاموش بشود.

ریشه این فتنه در مباحث سیاسی حضرت امام(ره) همان سخن است که فرمودند مواظب باشید دشمن ما را تایید نکند. این یک ملاک عمده است. الان هر کس می خواهد بالا و پائین بکند، بکند همین که مورد تائید دشمن باشد یعنی تمام! یعنی فتنه ی شدیدتر از دجال. هر کس در این مسئله تردید داشته باشد فقط خودش را گول زده و بیمار است؛ «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا...» و اصراری برای اصلاحش نداشته باشید.



ریشه قرآنی بحث تمایل به کفار را عرض می کنم که خیلی بحث جالبی دارد. در تقسیر سوره ماعده در المیزان شریف از آیه 51 بحثی شروع می شود؛ دقت بفرمائید.



قرآن می فرماید: «یا ایها الذین امنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدی القوم الظالمین ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را تکیه گاه خود قرار ندهید، آنها تکیه گاه یکدیگرند و کسانی که از شما به آنها تکیه کنند از آنها هستند خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند» چرا شما به سمت یهود و نصارا می روید؛ اگر کسی به آنها علاقه پیدا کند جزو آنهاست؛ و در آیه بعد می فرماید: «فتری الذین فی قلوبهم مرض یسرعون فیهم یقولون نخشی ان تصیبنا دائره فعسی الله ان یاتی بالفتح او امر من عنده فیصبحوا علی ما اسروا فی انفسهم ندمین؛ گروهی منافق را که دلهایشان ناپاک است خواهی دید که در راه دوستی ایشان می شتابند و می گویند: ما از آن می ترسیم که در گردش روزگار مبادا آسیبی از آنها به ما رسد؛ باشد که خدا فتحی پیش آوردو یا امر دیگر از طرف خود تا منافقان از آنچه به نفاق در دل نهان کردند سخت پشیمان شوند» کسی که در دلش یک مرض دارد یک تمایلی به سمت آنها دارد سازشکارانه برخورد می کند؛ کلیدی ترین اختلاف مقام معظم رهبری در این 20 سال اخیر و حتی 3 و 4 سال آخر زندگی امام(ره) با اصلی ترین مسئولین نظام صرفا سر همین مفهوم بود. حتی بنده «جام زهر» را در ارتباط با این موضوع تحلیل می کنم آن برخورد بسیار محکم حضرت امام(ره) با سخنان آقای منتظری را هم در همین راستا تحلیل می کنم و از شما تقاضا می کنم به سخنان امام(ره) 10 روز قبل از پذیرش قطع نامه و بعد از پذیرش قطع نامه توجه کنید ؛ چرا 10 روز قبل از پذیرش قطع نامه امام(ره) این همه از جنگ تقدیر کردند چون کسانی بودند که داشتند جنگ را می بستند.



امام(ره) اطلاعیه دادند که جلوگیری بکنند از بستن جنگ ولی این اطلاعیه امام(ره) کارساز نبود. امام(ره) اطلاعیه که دادند در آن اطلاعیه فرمودند: «امروز باید در جبهه ها تحول ایجاد کنیم؛ امروز کوتاهی کردن در جنگ خیانت به رسول الله است» چطور است یک مرد با آن همه هوش سیاسی که چنین حرفی را می زند و در 10 روز بعد همه چیز را قبول می کند. بعد از اینکه امام(ره) قبول کردند قطع نامه را یک اطلاعیه ای دادند آن جا را هم نگاه کنید. در صحیفه امام(ره) هم هست؛ در این اطلاعیه نیمی از اطلاعیه از دشمنی با استکبار صحبت می شود. چرا امام(ره) از دشمنی پایان ناپذیر و گسترده حتی بعد از پذیرش قطع نامه صحبت می کند؟ چون ایشان می بیند مسئله ای که کشور بواسطه آن در معرض خطر است، کوتاه آمدن در مقابل دشمن است.



3 یا 4 سال مقام معظم رهبری در سالگرد های حضرت امام(ره) مدام تاکیدشان بر این یک ویژگی حضرت امام(ره) و آن شجاعت حضرت امام(ره) بود؛ آقا با چه مسئله ای درگیره چه کسی مورد خطاب ایشان است؟ این مسئله خیلی بالاتر از مسئله لیبرال مسلکی در اقتصاد سرمایه داری، لیبرال مسلکی در مسائل فرهنگی و... است. قرآن می فرماید کسانی که قلوبشان مرضی دارد، یک سرعتی به سمت آنها دارند، خواهش می کنم این کلمه قرآن را تحلیل سیاسی بکنید.



«... یقولون نخشی ان تصیبنا دائره...» وقتی به اینها گفته می شود که چرا سازشکارانه با کفر، با دشمن برخورد می کنی، چه استدلالی می آورند؟



معقول ترین استدلالی که یک انسان انقلابی در خط امام(ره)، یک حزب اللهی می تواند در زبان سازشکاری بیاورد چیست؟



مصلحت!



چرا مصلحت باشد؟ «... یقولون نخشی ان تصیبنا دائره...»



می گویند که: ما می ترسیم که آنها ما را اذیت کنند! چرا باید هزینه های خودمان را الکی بالا ببریم! یک کمی در مقابل آنها سازش کنیم تا آنها ما را اذیت نکنند!



دوستان من در انقلاب 25 سال بود این قصه حاکمیت داشت؛ چهار سال جلوی این قضیه گرفته شد. این 25 سال از اون مصاحبه سخیف آقای منتظری که درباره جنگ شد را در نظر می گیرم تا پذیرش قطع نامه تا آخرین تحمیل ها سر قصه هسته ای.



مهمترین امری که در جریان این نبرد _نبردی که بین شجاعت حضرت امام(ره)، دشمن ستیزی حضرت امام(ره)؛ نبرد بین کسانی که مقابل دشمن یک ذره کوتاه نمی آید با جریان سازشکاری_ باید به آن توجه شود چیست؟ ما باید به تقویت بنیان های ولایت توجه بکنیم. در جریان نبرد ما یک چیز بیشتر نمی خواهیم آن هم قدرت ولایت است. هر کلامی که برود توی شبکه BBC فارسی خیانت به اسلام است؛ الان نبرد اصلی این نقطه است. خط سازشکاری در سوره مائده مشخص شده است: «... نخشی ان تصیبنا دائره...» و در ادامه سرانجام این گروه را می فرماید.



«یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله واسع علیم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از آئین خود باز گردد (به خدا زیانی نمی رساند) خداوند در آینده جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز او را دوست دارند، در برابر کافران نیرومندند، آنها در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش کنندگان هراسی ندارند. این فضل خدا وسیع و خداوند داناست مائده آیه 54»



اگر شما مرتد بشوید من کس دیگری را جایگزین شما می آورم، معنای مرتد شدن در این آیه تمایل سازشکارانه به کفار است اینها را خدا اسمشان را مرتد می گذارد. سرنوشت این گروه چیست؟



این سنت خداست که خدا می فرماید: من این گروه سازشکار را بر می دارم و گروه دیگر را جایگزین شما می کنم که ویژگی گروه بعدی این است که: «... اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ...» آن گروه از سرزنش سرزنش کنندگان نمی ترسند. اگر همین رئیس جمهور، همین مجلس، همین دولت مرد ها هم روحیه سازشکارانه به خودشان بگیرند خدا عوض می کند، خدا اینها را بر می دارد یک گروه دیگر جای آن ها می آورد.



حال این که می گویند خدا بر می دارد، چگونه بر می دارد؟ خداوند خودش بهانه اش را درست می کند، پسر یکی را خراب می کند، همکار یکی را خراب می کند و بالاخره بالا پایین می کند و برمی دارد.



پس ما اگر با یک نگاه به ظهور حضرت و فتنه های آخر الزمان، به داستان خودمان برگردیم و نگاه کنیم؛ امام رضا(ع) فرمودند فتنه بدتر از دجال چیست؟ آن فتنه ای که در آن موالات با اعداء است و معادات الاولیاء است. همان طور که می بینید بر سر پشتبان ها  حرف های رکیکی در کنار الله اکبر گفته می شود که مصداق معادات الاولیاست. این فتنه توانسته یک آثاری از خودش به جا بگذارد. این فتنه می خواهد این خط را جلو ببرد؛ این فتنه بدتر از فتنه دجال است. این فتنه آخرش یک روحیه ی سازشکارانه است و اگر مبانی نظری سیاسیون در قرآن نگاه کنیم می بینیم این یک مساله مقطعی نیست این یک منش و تفکری است که همیشه وجود داشته.



ای کاش آن محاصره برای حضرت امام(ره) صورت نمی گرفت!



کلام کلیدی حضرت امام(ره) هم فراموش نشود که فرمودند: هر موقع دشمن ما را تائید کرد، آن روز روز بدبختی ماست.



در روایت داریم: خدا بزرگترین نصرتی که برای مومنان و بندگان خودش فرستاده «وجود دشمن» است. مساله دشمن را به شدت جدی بگیرید.



تحلیل دوم: جریان تحمیل گری



بر می گردیم به گذشته تاریخ و از شهر کوفه شروع می کنیم و به دوران انقلاب خودمان می رسیم. در شهر کوفه که شهر نخبگان جامعه بود، مهمترین مساله ای که امیرالمونین علی(ع) را اذیت کرد و همین مساله و دقیقا همین مساله منجر به شهادت حضرت اباعبد الله الحسین(ع) به دست پارکابی ها و سربازان علی(ع) شد جریان تحمیل گری بود.



امیرالمومنین(ع) از جریان تحمیل گری چنین سخن می فرمایند: «لقد کنت امسا امیرا فاصبحت مامورا لقد کنت امسا ناهیا فاصبحت منهیا» من امیر بودم اما الان مامور شدم، از بس که شما حرف های خودتان را تحمیل می کنید، شما نهی می کنید، شما دارید تحمیل می کنید. جریان تجمیل هایی که رسول گرامی اسلام(ص) و علی(ع) پذیرفت، جریان تحمیلگری که توسط نخبگان بر ایشان انجام می گرفت، جریان تحمیلی که بر امام حسن مجتبی(ع) شد، به جایی رسید که تا امام حسین(ع) تصمیم گرفت دیگر تحمیل نپذیرد و سیدالشهدا را قطعه قطعه کردند.



نبرد سید الشهدا(ع) به این دلیل بود که ایشان تحمیل را از جانب دوستان! را نپذیرفت و قطعه قطعه شد.



دوستان یا دشمنان؟



دوستان! چون تحمیل از جانب دوستان را نپذیرفت کار بدان جا کشید.



شمر و عمرسعد جزء خوارج نبودند اینها دوستان امام حسین(ع) محسوب می شدند. شمر جزء مجروحین پای رکاب امیرالمومنین(ع) بوده است.



عمرسعد در جوانی خطاب به امام حسین(ع) می گفت: "این مردم دیوانه اند! به من می گویند بر اساس برخی اخبار و روایات، تو قاتل حسین خواهی شد" امام حسین(ع) به عمرسعد می فرمود: "من کاری ندارم مردم چه می گویند ولی عمرسعد من هر موقع که از دنیا بروم، تو بعد از من زیاد زندگی نمی کنی" و حضرت این سخنان را در روز عاشورا به وی یاداور شد.



تمام عظمت قطعه قطعه شدن حضرت امام حسین(ع) برای لو دادن دوستانیست که ظرفیت قتل دارند. آقا جان این یارو ظرفیت داره حسین تیکه تیکه بکند! چرا ما شعورمان نمی رسد؟



چرا باید شهید دیالمه 27 سال پیش این ظرفیت ها را در بعضی ها تشخیص بدهد اما ما این ظرفیت ها را در جلوی چشممان ببینیم و تشخیص ندهیم؟! کربلای امام حسین(ع) که نمی خواهد یزید را به ما معرفی کند. خواسته دوستان امیرالمومنین(ع) را به ما معرفی کند! و بگوید ببینید اینها چه ظرفیت هایی دارند. اما مگر اینها چه ویژگی ای داشتند؟ مهمترین ویژگی اینها تحمیلگری بود.



عمرسعد تا چند روز قبل از عاشورا می گفت، من می ترسم آخر شمر مرا وادار به کشتن حسین کند! عمرسعد می خواست بیعت با یزید را هم به حسین(ع) تحمیل کند.



خب در انقلاب ما در چه تاریخی آقا فرمان دادند به دوستان خودش که جوان ها را جمع کنید می خواهم با آنها صحبت کنم؟ که در آنجا یک جوان به علت ازدهام جمعیت شهید شد (که خواب هم دیده بود که شهید می شود، غسل شهادت هم کرده بود) که از آن جا بود آقا چفیه انداختند گردنشان و دیگر برنداشتند و گفتند پس از این اگر کسی بخواهد صلح امام حسن(ع) را تحمیل کند، دیگر تحمیل را نمی پذیریم، و ما برخورد حسینی خواهیم کرد. از آن جا آقا به مرور مقابل تحمیلگری ها ایستادند، تحمیلگری هایی که امام(ره) هم بعضا مجبور به پذیرش بود.



تحمیل گر ها هم مشخص هستند چه کسانی اند؛ داریم، فلان شخص در خاطراتش می نویسد به امام(ره) گفتیم این؛ امام مخالفت کردند، اصرار کردیم، وادار شدند پذیرفتند.



جریان تحمیل گری از ابتدای انقلاب بوده؛ سخنان امام(ره) در رابطه با این که چه چیزهایی به ایشان تحمیل شده در نامه 6/1 را به خاطر بیاورید. "والله من از اول به بنی صدر راضی نبودم، والله از اول با آقای منتظری راضی نبودم". شما در خاطرات آقای ری شهری می خوانید قبل از اینکه آقای منتظری مطرح بشود به معضی از دوستان خودش فرمود قصه آقای منتظری را مطرح نکنید ولی آنها ایستادند جلوی امام(ره) و گفتند ما مطرح می کنیم و مطرح کردند.



جریان تحمیلگری نسبت به ولایت چرا صورت می گیرد؟



و حالا دو حالت بیشتر ندارد یا این قدر تحمیلگری می شود که روزگار همانند زمان سیدالشهدا(ع) می شود یا ایستادگی می کنید و فرج آقا امام زمان(عج) فرا می رسد، لذا زمانی که مقام معظم رهبری تحمیل گری را نمی پذیرد و بنا شده سفت و محکم بایستد. حتی برای کسانی که در خط آقا هم حرکت می کنند و یک اشتباهی می کنند آقا محکم می ایستد.



بعضی ها همش می خواهند مدام آقا را قانع کنند که ایشان کوتاه بیاید!



امیرالمومنین(ع) به ابن عباس می فرمایند: تو می توانی به من مشورت بدهی و من آنوقت نگاه می کنم ببینم مشورت تو چگونه بوده و اگر من تو را اطاعت نکردم تو باید مرا اطاعت بکنی.



ابن عباس! تو باید بگویی چشم!



اوج جریان تحمیلگری در این 4 سال بود و آنها تمام تلاش خود را کردند، دشمنان تقلا کردند، و در این جریان تحمیلگری مشارکت کردند و الحمدلله مقام معظم رهبری ایستادگی کردند. ایستادگی در مقابل این تحمیل، یکی از دلایل ظهور نزدیک آقا امام زمان(عج) است که این اعتقاد شخصی بنده است.



این جریان تحمیلگری را هر چه ما محکم تر، بی هزینه تر در مقابلش بایستیم، جامعه ما کمتر آسیب خواهد دید و هرچه پرهزینه تر بخواهیم در مقابل جریان تحمیلگر بایستیم، ضربه های بیشتری خواهیم خورد.



چاره ای نیست؛ ما برای اینکه جلوی جریان تحمیل گری را بگیریم، باید شخصیت ها را افشا کنیم. باید تحمیلگری ها را افشا کنیم. باید خط تحمیلگری را برملا کنیم و این خط را کاملا توضیح بدهیم.



تحلیل سوم: رفتن به سمت حقیقت، نه مصلحت



هر جامعه ی اسلامی که تشکیل می شود، مجبور است بعضی مصلحت ها را تحمل کند. ولی جامعه ی اسلامی بعد از گذشت زمان، از مصلحت ها فاصله می گیرد و به حقیقت ها رو می آورد. جامعه ای که پیامبر گرامی اسلام(ص) در آن هست و آن جامعه را تاسیس کرده؛ چقدر مصلحت ها را پیامبر گرامی(ص) اسلام پذیرفتند؟ از ازدواج های ایشان تا نزدیک کردن خیلی ها به خودشان، تا تحمل کردن آن تروریست هایی که می خواستند پیامبر را ترور کنند، تا آنجایی که می خواهد وصیت نامه بنویسد و ننوشتن را تحمیل می کند و ایشان این مصلحت را می پذیرد.



این مصلحت پذیری ها در دوران امیرالمومنین(ع) و 25 سال خانه نشینی ایشان و دوران 5 ساله حکومت ایشان ادامه دارد که حضرت می فرماید: اگر من می خواستم تمام احکام اسلامی را به حقیقت عمل کنم و اجرا کنم، همین چهار نفری که در کنار من بودند هم از بین می رفتند، لاجرم مصلحت ها را می پذیرد.



جامعه تا صلح امام حسن(ع)، تا قیام امام حسین(ع) پیش می رود.



قیام امام حسین(ع) نقطه ایست که جریان مصلحت به حقیقت، به نقطه ی نهایی خود می رسد و امام حسین در شرایطی قرار می گیرد که به حقیقت عمل می کند.



اما دوباره در یک دوران تاریخی به این نقطه می رسیم.



روی داستان خوارج یک کمی فکر کنید که این می تواند جز تحلیل چهارم قرار بگیرد.



در روضه ها همیشه از نمکدان شکنی کوفیان می گویند که چه کردند و چه ها کردند با اباعبدالله الحسین(ع) چه کردند، با امیرالمومنین(ع) چه کردند. خب درست است دیگر کارهای امیرالمونین(ع) اثری نداشت، مردم به طعنه امیرالمومنین(ع) می گفتند: مردان ما را کشته ای و حالا می آیی به یتیمان ما غذا می دهی؟



ببینید فضا تا چه حد می تواند تاریک بشود. ببینید اگر شما با زبان روشنگری نکنید، باید1400 سال بگذرد تا بشود این حرف ها را زد. همین امروز هم نمی توان به سادگی رفت وسط شهر و قصه و ماجرای خوارج را شفاف گفت. قبول دارید اگر بخواهیم داستان خوارج را رک و پوست کنده بگوئیم، یک عده ای با امیرالمومنین(ع) بد می شوند؟ ما که قتل عامی نکرده ایم. قبول دارید در آن صورت امیرالمومنین(ع) را به ضایع کردن حقوق یشر محکوم می کنند؟ این علی که اسوه ی ازلی و ابدی تاریخ است، ببینید چقدر در فشار و منگنه است؟



از شما می پرسم... خون کوفیان که از ما رنگین تر نیست؟ ما چرا نباید این امتحان ها را پس ندهیم؟ چرا نباید بین ما خوارج تولید شود؟ تا ملتی نشان ندهد که مثل مردم کوفه نیست! امام زمان(عج) خواهد آمد؟

من فقط یک پیشنهاد دارم برای اینکه این آزمایش سهمگین از ما گرفته نشود.



روشنگری کنید تا کار به خوارج نکشد. در زمان امیرالمومنین(ع) که صحنه اینقدر تیره و تار شد، چه رسد به زمان نائب امام زمان(ع) یعنی مقام معظم رهبری، همان شیطان الان هم هست، همان تجربه را هم دارد! همان مومنین ضعیف هم الان هستند! شما دلیلی دارید آن کسانی که در مردم کوفه بودند و نمک امیرالمونین(ع) را خوردند، سر سفره ایشان نشستند، و آخر نمکدان شکستند؛ آیا دلیلی دارید که الان چنین اشخاصی نباشند؟! چه دلیلی هست؟! چرا آن نفاق و آن ضعف ایمان در جامعه ما نباشد؟! پس روشنگری کنید.



امتحان خوارج یکی از امتحان های سهمگینی بود که امیرالمونین(ع) مجبور شد به حقیقت بیشتر عمل بکند. جنگ شد. امان از آن وقتی که نوبت به انجام حقیقت باشد و تحمل کردن مصلحت دیگر مصلحت نباشد! آن وقت چه فتنه ها و آشوب های سهمگینی ایجاد می شود. کدام یک از پیامبران و اولیای الهی را بالای منابر لعن کردند، غیر از علی بن ابی طالب(ع). چرا؟ چرا لعن کردند؟ آن وقت مقام معظم رهبری در مقابل امیرالمومنین(ع) چه چیزی دارد که امیرالمومنین(ع) بخواهد اینقدر متهم و مظلوم بشود و ایشان نشود؟ خب طبیعی است که آقا هم مظلوم خواهد شد.



شما و روشنگری نباشد ایشان مظلوم تر هم خواهد شد. آن امیرالمومنین(ع) که پیامبر(ص) دستشان را به عنوان ولی بالا برد، «من کنت مولا فهذا علی مولا» را داشت، این طور مظلوم می شود. مقام معظم رهبری که یک نامه از آقا امام زمان(عج) ندارد که بگوید من نائب ایشانم. خب اگر من و تو بیدار نباشیم ایشان هم مظلوم می شود! چرا بعضی وقت ها باید به مماشات رفتار کرد؟



جان دادن در راه خدا خیلی آسان تر از آبرو دادن در راه خداست. والان نوبت آن است که خواص و نخبگان مملکتی آبرو در راه خدا بدهند؛ اما بهترین ها خساست می کنند. مثل کسی که در خط مقدم جبهه، فرار کند.

چرا شما این نخبگانی را که می شناسید محاصره و دوره شان نمی کنید؟! چرا به ایشان نمی گوئید که خجالت بکشند از سکوتشان؟



ای کسانی که نان ولایت فقیه را می خورید! ای کسانی که نان حزب اللهی بودن و اصولگرا بودن را می خورید! این طور آدم اصولگرا می شود؟ تو زنده ای؟ تو نفس می کشی؟  تو زبان در کامت هست؟ و عوامل فتنه محاکمه نمی شوند فقط بخاطر اینکه آقایان ترسو هستند. جگر ندارید؟ چرا آنها را به دادگاه نمی کشید؟ مگر کم فتنه کرده اند؟ مگر حکم امام نیست؟ مگر حکمشان اعدام نیست؟ چرا مصلحت اندیشی می کنید؟ نتیجه مصلحت اندیشی تو چیزی جز گمراهی مردم نخواهد بود. اصولگراهایی که با رای مردم بالا آمدند، خوابند؟ کجا رفتند؟ پیک نیک رفتند؟ جایشان گرم و نرم شده؟ چرا از آبروی خود نمی گذرند؟ آن قوم آخرالزمانی که در سوره مائده توصیف شده و برای شما خواندم. 

فرموده که : « لا یخافون لومه لائم» از سرزنش نمی ترسند، از آبرو دادن نمی ترسند.



امام زمان(عج) نمی آید چون 313 نفر که از آبرو دادن نترسند، نداریم. با کی بیاد؟!



از نمایندگان اصولگرای خود بخواهید جواب بدهند؛ که چرا روشنگری نکردند؟ چرا شکایت نکردند؟ چرا به دادستانی، به قوه قضائیه فشار نیاوردید که بعضی ها را به دادگاه بکشد؟ چرا شوخی می کنید، چرا بازی می کنید با خون مملکت؟ با خون شهدا؟ کی باید این حرفها را بزند؟



به من می گویند حاج آفا شما وجهه خودتون را خراب نکنید! سیاسی حرف نزنید! خاک بر سر اون وجهه ای که بخواهد ما را از انجام وظیفه دور کند. من با سکوت در برابر این دجال های کثیف که استعداد قتل اباعبدالله الحسین از شراره های چشم های کثیفشان می بارد، خیانت به فرج امام زمان بکنم؟ من دوست و دشمن را قاطی نمی کنم ولی دوستان حسین را کشتند. داریم همه مسائل را ماستمالیزیشن می کنیم!

ما باید جریان رسیدن از مصلحت به حقیقت را دنبال بکنیم  و به جایی می رسد که فرج آقا امام زمان(عج) رخ دهد.



علامت اینکه کمتر به مصلحت عمل شود در خطبه های نماز جمعه آقا چه بود؟ فرمودند این مناظره ها خوب بود، فقط احساساتی نشوند. یعنی چی؟ یعنی همان حقایق را بگویند اما بدون احساساتی شدن. و بعد فرمودند بایستی ادامه پیدا کند. اما می دانید که ما الان جرات نداریم ادامه بدهیم؟ می دانید اگر بنا بود همان مناظره ها ادامه پیدا می کرد، الان باید چه حرف هایی در تلویزیون مطرح می شد؟ حداقل باید این بحث مطرح بشود که چرا آنهایی که می خواستند شکایت کنند چرا شکایت نکردند؟ ولی خواص جامعه جا زدند؟ آن قدر حقیقت گرا نیستند؟



در به سمت حقیقت رفتن چه اتفاقی می افتد؟ ریزش ها و رویش هایی رخ می دهد؛ اگر من و تو ساکت نمانیم، این رویش ها بر ریزش ها غلبه خواهد کرد.


تاریخ : 21 / 10 / 1397
بازدید : 1219
نویسنده : sharef zadeh

 شخص عاقل در میان آنها گمراه به شمار می آید و امر به معروف کننده مورد تهمت و افترا قرار می گیرد . افراد با ایمان و صاحبان تقوا در میان ایشان ضعیف خواهند بود، اما افراد فاسق در میان آنها با شخصیت حساب می شوند

آیا امام عصر عجل الله تعالی فرجه زمان ظهورش را می داند؟

بحثی مفصل در روایات اهل بیت سلام اللّه علیهم اجمعین در کتب معتبره عنوان شده است که آیا حجج الهی و ائمه معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین به تمام حوادث و آنچه که پیش می آید و در گذشته روی داده و یا در آینده انجام می شود عالم هستند یا خیر؟ برای روشن شدن این حقیقت و به ویژه اینکه آیا وجود مقدس امام زمان ارواحنا له الفداء علم به وقت ظهور خود دارند یا نه، از بیانات رسیده از ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین استفاده می کنیم. 
امام باقر و علم رسول اکرم و سایر انبیاء علیهم السلام 
ابی بصیر از حضرت باقر علیه السّلام از کیفیت علم رسول اکرم صلی الله علیه و آله می پرسد. آن حضرت می فرمایند: 
سئل علی علیه السّلام عن علم النبی صلی الله علیه و آله فقال: علم النبی علم جمیع النبیین و علم ما کان و ما هو کائن الی قیام الساعة ثم قال والذی نفسی بیده انی لاعلم علم النبی صلی الله علیه و آله و علم ما کان و ما هو کائن فیما بینی و بین قیام الساعة. (15) 
سؤال شد از علی علیه السّلام از علم پیامبر صلی الله علیه و آله، فرمود: علم پیامبر یعنی علم همه انبیاء (یعنی علم همه انبیاء در خدمت و نزد رسول گرامی اسلام است) و پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله عالم به ماکان و مایکون است (آنچه در گذشته بوده و هرچه که اکنون در دست اقدام است و کارهایی که در آینده انجام می گیرد) تا روز قیامت. قسم به خداوندی که جانم در کف قدرت اوست که من (علی علیه السّلام) همه دانشهای رسول معظم صلی الله علیه و آله را می دانم و از آنچه که در گذشته در دنیا رخ داده و هرچه که اکنون در دست اقدام است و اموری که در آینده عملی خواهد شد عالم هستم. 
خواننده عزیز! 
این است شأن علمی امام علیه السّلام، و طبق مدارک قطعیه این مقام به امر خداوند و رسول مکرمش امروز (زمان غیبت) اختصاص به حضرت بقیة الله روحی له الفداء دارد. بنابراین، چگونه ممکن است کسی که وارث علوم همه انبیاء و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین است و علم ماکان مایکون و ماهو کائن را دارد از مهمترین مسأله حیاتی خویش (یعنی روز ظهور و قیامش) آگاهی نداشته باشد؟ حاشا و کلا، بلکه می داند ولی چون از اسرار بزرگ الهی است، نباید گفته شود؛ لذا فرمودند لانوقت، یعنی روز و وقت ظهور را تعیین نمی کنیم. 
ائمه معصومین علیهم السلام در پیشگاه خداوند بزرگ 
امام صادق علیه السّلام موقعیت وجودی ائمه سلام اللّه علیهم را در این روایت چنین بیان فرموده اند: 
نحن ولاة امر الله و خزنة علم الله و عیبة وحی الله. (16)
1. ما فرمانروایان از طرف خداوند هستیم. 
2. ما خزانه داران علوم الهی هستیم. 
3. ما مرکز اسرار الهی هستیم. 
خواننده عزیز! 
چگونه ممکن است که امام علیه السّلام خازن علم خداوند باشد، مرکز اسرار ذات پاک حق باشد - یعنی خداوند اسرار خودش را به دست آنها داده باشد - و از طرف او فرمانروای عالم هستی باشد اما از روز قیام و هنگام انتقام از دشمنان خداوند که برای او ذخیره شده است بی اطلاع باشد؟ 
موقعیت علمی امام علیه السّلام 
امام باقر علیه السّلام به راوی می فرمایند: 
والله انا لخزان الله فی سمائه و ارضه لا علی ذهب و لا علی فضة الا علی علمه. (17) 
به خدا سوگند ما خزانه داران خداوند در آسمانها و زمین هستیم و البته نه بر طلا و نقره بلکه بر علم او. 
خواننده گرامی! 
امروز وجود مقدس امام عصر روحی له الفداء گنجهای علم خداوند در نزد آن وجود مقدس است، آنوقت چگونه ممکن است که از علم به ظهور خود که در رأس تمام مسائل حیاتی عالم آفرینش قرار دارد، بی اطلاع باشد؟ 
ابی حمزه می گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم که رسول اکرم صلی الله علیه و آله از خداوند متعال نقل می کنند که فرمود: 
استکمال حجتی علی الاشقیاء من امتک من ترک ولایة علی والاوصیاء من بعدک فان فیهم سنتک و سنة الانبیاء من قبلک و هم خزانی علی علمی من بعدک ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله لقد انبأنی جبرئیل علیه السلام باسمائهم و اسماء آبائهم. (18) 
حجت من بر اشقیای امت تو تمام است، یعنی آنهایی که ولایت علی بن ابی طالب (علیه السّلام) و جانشینان بعد از او را نپذیرفتند؛ زیرا در وجود مقدس امیرالمؤمنین و ائمه بعد از او روش شما و همه پیامبران در او و ائمه بعد از او وجود دارد و نیز علی (علیه السّلام) و ائمه بعد از او خزانه دار علم من اند (پس امروز که حضرت ولی عصر علیه السّلام نگهبان و خزانه دار علم خداوند است، چگونه می شود که علم به وقت و روز و ساعت ظهور از آن حضرت پنهان بماند؟). آنگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: جبرئیل علیه السّلام نامهای ائمه و نامهای پدرانشان را به من خبر داده است. 
جهات مختلفه دانش ائمه معصومین علیهم السلام 
امام موسی بن جعفر علیهماالسلام می فرمایند: 
مبلغ عملنا علی ثلاثة وجوه ماض و غابر و حادث فاما الماضی فمفسر و اما الغابر فمزبور و اما الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الاسماع و هو افضل علمنا لانبی بعد نبینا. (19) 
دانش ما ائمه بر سه قسم است: 
1. علم به گذشته که برای ما تفسیر کرده اند (مفسر یا خداوند بزرگ است یا رسول او یا امام پیش از هر امام). 
2. علم به آینده و آنچه در جهان واقع می شود (در لوح محفوظ یا در جامعه یا مصحف حضرت فاطمه - سلام اللّه علیها نوشته شده که امام معصوم از همه آنها باخبر است). 
3. علم به آنچه در آینده رخ می دهد (از رویدادهایی که در آنها بدا حاصل می شود) آگاهی ما به آنها از طریق الهام در دل و یا به صورت سخن گفتن فرشته در گوش است، و این برترین دانش ماست، و هرگز پیامبری بعد از پیامبر ما نخواهد بود. 
ائمه و رازداری 
امام باقر علیه السّلام به عبدالواحد فرزند مختار می گوید: 
لوکان لا لسنتکم اوکیة لحدثت کل امری ء بما له و علیه. (20)
اگر تملک زبان می داشتید و می توانستید رازدار باشید، هر آینه به شما خبر می دادم از آنچه به زیان و نفع شماست. 
خواننده گرامی! 
علم امام علیه السّلام نامحدود است و همه چیز در دایره علمش منعکس می باشد. پس چگونه امام عصر روحی له الفداء از وقت ظهور خود خبر ندارد؟ 
آری، اگر کسی بگوید که امام علیه السّلام نمی داند چه وقت ظهور می کند نسبت جهل و نادانی به امام داده و پیداست که اگر کسی نسبت جهل به امام علیه السّلام بدهد مجازاتش چه خواهد بود. 
آنچه از روایت مذکور استفاده می شود عدم ظرفیت شیعیان برای گرفتن اسرار از ائمه معصومین سلام اللّه علیهم است (به ویژه در این زمان تاریک غیبت کبری از وجود مقدس آقا حضرت صاحب الامر روحی له الفداء آن هم در ارتباط با تعیین وقت ظهور). 
امام صادق علیه السّلام و کتب جفر و جامعه و مصحف فاطمه(سلام الله علیها) 
ابی بصیر گوید: 
دخلت علی ابی عبدالله علیه السلام فقلت له جعلت فداک انی اسألک عن مسألة هیهنا احد یسمع کلامی؟ قال فرفع ابو عبدالله علیه السّلام ستراً بینه و بین بیت آخر فاطلع فیه ثم قال یا ابا محمد سل عما بدالک قال قلت جعلت فداک ان شیعتک یتحدثون ان رسول الله صلی الله علیه و آله علم علیاً علیه السّلام باباً یفتح له منه ألف باب قال فقال یا ابا محمد علم رسول الله صلی الله علیه و آله علیاً علیه السّلام الف باب یفتح من کل باب الف باب قال قلت هذا والله العلم قال فنکت ساعة فی الارض ثم قال انه لعلم و ما هو بذلک قال ثم قال یا ابا محمد و ان عندنا الجامعة و ما یدریهم ما الجامعة؟ قال قلت جعلت فداک و ما الجامعة؟ قال صحیفة طولها سبعون ذراعاً بذارع رسول الله صلی الله علیه و آله و املائه من فلق فیه و خط علی بیمینه فیها کل حلال و حرام و کل شی ء یحتاج الناس الیه حتی الارش فی الخدش و ضرب بیده الی قال تأذن لی یا ابا محمد قال قلت جعلت فداک انما انا لک فاصنع ما شئت قال فغمزنی بیده و قال حتی ارش هذا کانه مغضب قال قلت هذا والله العلم قال انه لعلم و لیس بذالک ثم سکت ساعة ثم قال و ان عندنا الجفر و ما یدریهم ما الجفر قال قلت و ما الجفر قال وعاء من ادم فیه علم النبیین و الوصیین و علم العلماء الذین مضوامن بنی اسرائیل قال قلت ان هذا هو العلم قال انه لعلم و لیس بذلک ثم سکت ساعة ثم قال و ان عندنا لمصحف فاطمة علیهاالسلام و ما یدریهم ما مصحف فاطمة (علیهاالسلام)؟ قال قلت و ما مصحف فاطمة؟ قال مصحف فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات والله ما فیه من قرانکم حرف واحد قال قلت هذا والله العلم قال انه لعلم و ما هو بذاک ثم سکت ساعة ثم قال ان عندنا علم ما کان و علم ما هو کائن الی ان تقوم الساعة قال قلت جعلت فداک هذا هو والله العلم قال انه لعلم و لیس بذاک قال قلت له جعلت فداک فای شی ء العلم قال ما یحدث باللیل و النهار الامر بعد الامر والشی ء الی یوم القیامة. (21)
شرفیاب محضر امام صادق علیه السّلام شدم، عرض کرم: قربانت گردم، می خواهم از شما موضوعی بپرسم. آیا در اینجا غیر از ما کسی هست که سخن مرا بشنود؟ می گوید امام پرده وسط اطاق را بالا زد تا ابی بصیر ببیند که کسی نیست. آنگاه فرمود: ای ابی بصیر! هرچه می خواهی سؤال کن عرض کردم: قربانت گردم، شیعیان شما می گویند امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه یک باب از علم از پیامبر بزرگ صلی الله علیه و آله آموخت که از آن هزار باب علم بر روی حضرت علی باز شده است. حضرت فرمود: ای ابابصیر! رسول اکرم صلی الله علیه و آله هزار باب از علم به علی علیه السّلام یاد داد که از هر باب هزار باب علم به روی آن حضرت باز شد. ابابصیر می گوید عرض کردم: به خدا سوگند، این است علم. ابی بصیر می گوید: 
مولایم ساعتی با انگشتان مبارکش بر زمین زد و فرمود: مسلماً این علم است، اما آن علم کامل و همه جانبه نیست. فرمودند: کتاب جامعه نزد ماست و مردم نمی دانند جامعه چیست. می گوید عرض کردم: جامعه چیست؟ فرمود: کتابی است که طول آن هفتاد ذراع است با ذراع رسول اکرم صلی الله علیه و آله و آن را به زبان مبارک بیان فرموده و حضرت علی علیه السّلام نوشته است. به تمام احکام الهی از واجب و حرام و هرچه مردم نیاز به آن دارند در آن هست، حتی دیه و جرم یک خراش. در این موقع امام صادق علیه السّلام دست مبارکشان را بر من زده، فرمودند: اجازه می دهی؟ عرض کردم: مولای من! هرچه میل دارید عمل کنید. آنگاه حضرت یک نشگون (یا در اصطلاح فارسیها یک پنجیر) به من گرفت و فرمود: حتی جزای این عمل کوچک هم در آن بیان شده است. در این موقع امام علیه السّلام به نظر غضبناک می رسیدند. عرض کردم: قربانت بروم، والله این علم است. فرمودند: آری، این علم است اما دانش نهایی نیست. سپس لختی سکوت کردند و سپس فرمودند: در نزد ما کتاب جفر است، و مردم چه می دانند جفر چیست. عرض کردم: قربانت شوم، جفر کدام است؟ فرمود: ظرفی است که تمام علوم انبیاء و اوصیاء و دانشمندان بنی اسرائیل، همه در آن است. عرض کردم: قربانت گردم، این است معنی علم؟ فرمودند: این علم است اما باز علم کامل نیست. آنگاه مدتی ساکت ماندند و فرمودند: نزد ماست مصحف مادرم فاطمه، و مردم چه می دانند مصحف فاطمه چیست. عرض کردم: مصحف فاطمه چیست؟ فرمودند: سه برابر قرآن شماست، به خدا سوگند، یک کلمه از قرآن شما در آن مصحف نیست. عرض کردم: به خدا علم کامل این است. فرمودند: این کتاب علم است اما علم کامل نیست. و لحظاتی خاموش شدند، آنگاه فرمودند: در نزد ماست علم به آنچه گذشته و هرچه که در آینده واقع می شود تا قیام قیامت. عرض کردم: به خدا سوگند، علم نهایی این است. فرمودند: این علم است اما علم کامل نیست. ابی بصیر می گوید عرض کردم: پس علم کامل و نهایی چیست؟ فرمود: علم کامل آن است که همواره در تزاید باشد، و بر آنچه در شبانه روز پدید می آید، بر فرمانهایی که صادر می شود و حوادثی که تا روز قیامت رخ می دهد، احاطه داشته باشد. 
خواننده عزیز! 
این کتابها و علمها در نزد حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء است. آیا باز هم می توان باور کرد با این قدرت بی نهایت علمی، آن حضرت عالم به روز و سال ظهور و ساعت قیام جهانی اش نباشد؟ ابداً. او می داند و باید هم بداند، اما از اسرار بزرگ خداوندی است و کسی به آن آگاهی پیدا نخواهد کرد. 
(اللهم عجل فرجه و اجعلنا من اعوانه و انصاره).
رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و نشانه های ظهور 
عن السکونی عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال رسول الله علیه و آله سیاتی علی امتی زمان تخبث فیه سرائر هم و تحسن فیه علانیتهم ظمعاً فی الدنیا لا یریدون به ما عند الله عزوجل یکون امرهم ریاء لا یخالطه خوف یعلمهم الله منه بعقاب فیدعونه دعاء الغریق فلا یستجاب لهم. (22)
سکونی از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود بر امت من زمانی بیاید که باطن آنها پلید و ظاهرشان به جهت طمع در دنیا آراسته باشد و خداوند را در نظر ندارند عمل آنها ریا است و از او نمی ترسند . خداوند نیز همه آنان را عقوبت خواهد کرد و هر چه دعا کنند حتی غریق مستجاب نخواهد شد . 
از این روایت علامت برای ظهور حضرت بقیة الله ارواحنا الفداء آن هم از زبان آوردنده اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله نقل کرده اند . 
1 - دلها مملو از خبائث و صفات رذیله می شود . 
2 - مردم تظاهر به خوبیها می کنند در حالی که دلشان از خوبیها خالی است
3 - هدف از این تظاهرات فرورفتن در کثافات اخلاقی دنیا و تعینات آن است 
4 - کارهای آنها اکر چه به صورت عبادت است اما برای غیر خدا انجام می شود (ریا)
5 - توجهی به عالم آخرت نخواهند داشت و از خداوند نمی ترسند . 
6 - به جهت این صفات خداوند آنها را عقاب می کند به بلاهای اجتماعی از قبیل جنگ گرفتار ظلم شدن گرانی سلب برکت و ...
7 - در این موقع هر چه دعا کنند حتی دعای غریق هم مستجاب نخواهد شد (23)
رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایتی در مورد نشانه های ظهور مهدی روحی له الفداء می فرمایند: 
سیاتی زمان علی امتی لا یبقی من القران الا رسمه و لا من الاسلام الا اسمه یسمون به وهم ابعد الناس منه مساجد هم عامره و هی خراب من الهدی فقهاء ذلک الزمان شرفقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنه و الیهم تعود .(24)
بزودی زمانی بر امت من فرارسد که از قرآن جز رسم و از اسلام جز اسم باقی نماند آنان به نام مسلمانان خوانده می شوند در حالی که دورترین مردم از اسلام اند مساجد آنان آباد و از هدایت خراب (خالی) است فقهای آن زمان بدترین فقها در زیر آسمان اند فتنه از ایشان آغاز می شود و به آنان باز می گردد
وجود مبارک منجی عالم بشریت حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث که در حقیقت آیینه ای است که دنیای اسلام و مردم آن را نشان می دهد و این خود معجزه ای است از آن بزرگوار به چند علامت در ارتباط با ظهور فرزند عزیزش اشاره فرموده است: 
1 - محتوی و حقایق حیاتبخش قرآن متروک و فقط اسمی از آن می ماند.
2 - از اسلام نامی می ماند و قوانینن جامع و کامل آن به حالت تعطیل در می آید و به انزوا سپرده می شود .(25)
3 - تقریباً یک چهارم از جمعیت دنیا ادعای مسلمانی می کنند در صورتی که عملاً از اسلام بیگانه اند.
4 - مساجدشان از نظر بنیان و جهات ظاهری آباد اما از لحاظ تقوا ویران است . مساجد مرکز غیبت، تهمت، ریختن آبروی مردم و بدعتها - البته به صورتهای مختلف - شده است . 
5 - فقها و دانشمندان بدترین دانشمندانی هستند که در زیر این آسمان بسر می برند . با تاملی کوتاه درباره عالم نماهای زمان خودمان و فسادی که در اجتماع کرده اند معنی روایات معلوم می شود . 
6 - تمام فتنه ها از ناحیه علمای سوء است و بازگشت آنها نیز به خودشان خواهد بود . اذا فسد العالم فسد العالم رسول اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید هرگاه دانشمندی راه فساد را پیش بگیرد جهانی را به تباهی می کشد . زیرا مردم این دسته از افراد را الگو و سمبل دین می دانند . 
خواننده گرامی! نا گفته نماند که از نظر منطق و برهان، همیشه حساب مکتب، از اشخاص جداست .
امام صادق (علیه السلام) به نقل از پدران مکرم خود ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین می فرماید: 
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: (ان) الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا کما بدا فطوبی للغرباء . (26)
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: اسلام در ابتدا غریب و تنها بود و بزودی نیز همچون زمان پیدایش غریب و تنها خواهد شد . خوشا به حال تنهایان و غربا . 
خواننده ارجمند! اسلام عزیز ما در ابتدا بسیار غریب بود و فقط یک اقلیت از آن استقبال کردند . در آخر الزمان نیز چنان خواهد شد، کما اینکه اکنون نیز اینچنین است و با این همه امکانات نظامی، اقتصادی و انسانی که در جهان اسلام وجود دارد، مع الوصف، مسلمین در چنگال ستمگران و کفاری مانند اسرائیل بسر می برند . دلیل بر اثبات عرض ما وضع موجود دنیای اسلام است و در روایات بالا تحت عنوان نشانه های ظهور دولت حق، رسول اکرم صلی الله علیه وآله به غربت مجدد اسلام اشاره فرموده و در ضمن کلمه فطوبی للغرباء بشارت پیروزی اسلام را داده اند (البته بشارت ضمنی) . آری، اسلام در ابتدای امر واقعاً غریب بود، درست مانند کسی که وارد شهری بشود، آشنایی نداشته باشد و پولی هم همراه نداشته باشد که بتواند خودش را اداره کند و زبانش هم با مردم آن شهر یکی نباشد، همچنانکه زبان اسلام زبان توحید بود در خالی که زبان مردم لسان کفر و الحاد و بت پرستی بود و پیامبر بزرگوار فرمودند در آخرالزمان هم این طور خواهد شد . 
خواننده محترم! ملاحظه می فرمایید زبان اسلام در دنیای ما نیز زبان صلح، عدالت، ایمان، امنیت و برادری است، در حالی که در جهان کنونی، اعمال مردم بر خلاف این برنامه هاست . 
از امام صادق (علیه السلام) منقول است که رسول خدا ص فرمودند: من ابغضنا اهل البیت بعثه الله یهودیا قیل یا رسول الله و ان شهد الشهادتین؟ قال نعم انما احتجب بهاتین الکلمتین عند سفک دمه او یودی الجزیة و هو صاغر ثم قال ابغضنا اهل البیت بعثه الله یهودیا قیل و کیف یا رسول الله؟ 
قال ان ادرک الدجال آمن به .
 (27)
هر که ما اهل بیت را دشمن دارد خداوند (عزوجل) او را یهودی برانگیزد . سؤال شد: یا رسول الله! اگر چه شهادتین بگوید؟ فرمودند: بله . در نتیجه دو کلمه شهادت (اشهد ان لا الله و اشهد ان محمد رسول الله) فقط جان او محفوظ می ماند و یا از پرداخت جزیه معاف می شود . سپس ادامه دادند: هر کسی که ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی بر انگیزد . پرسیدند: چگونه ای رسول خدا؟ فرمودند: اگر زمان دجال را دریابد به او ایمان آورد . 
در این روایت، پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله) پس از اشاره به وظیفه مردم در ارتباط با اهل بیت (علیهم السلام) و نیز زیان دشمنی با خاندان گرامی اش، به خروج دجال که از علائم ظهور حضرت بقیه الله روحی له الفدا است، اشاره فرموده اند . بنابراین، زیان دشمنی با اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین را می توان این گونه خلاصه کرد: 
1 - محشور شدن در روز قیامت با یهودیان . 
2 - حسرت و پشیمانی که در سایه قطع ارتباط با خاندان وحی دامنگیر انسان می شود . 
3 - از دست دادن نعمتهای ابدی خداوند . 
4 - مخلد بودن در آتش جهنم . 
5 - محرومیت از مصاحبت با ذوات مقدسه معصومین سلام الله علیهم اجمعین . رسول مکرم (صلی الله علیه وآله) خبر از قیام مهدی روحی له الفدا می دهد و از آن حضرت به نام خاتمه دهنده به دین چنین می فرماید: 
المهدی منا یختم الدین به کما فتح بنا ... (و اخرج الحاکم فی صحیحه) یحل بامتی فی آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم لم یسمع بلاء اشد منه حتی لایجد الرجل ملجا فیبعث الله رجلا من عترتی اهل بیتی یملا الارض قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً وجوراً و ساکن السماء و ترسل السماء قطرها و تخرج الارض نباتها . (28)
همچنانکه دین به وسیله من آغاز شد، توسط فرزندم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خاتمه می یابد ... در آخر الزمان امت من در سایه زمامداری ستمگر به بلاهایی مبتلا می شوند که مانند آن را نشنیده اند و به اندازه ای عرصه بر مردم تنگ می شود که پناهگاهی برای خود پیدا نمی کنند . در این هنگام خداوند مردی از عترت و ظلم و جور شده باشد . از ویژگیهای او این است که اهل زمین و ساکنان آسمانها او را دوست می دارند و آسمان بارانهای خودش را می بارد و زمین برکاتش را در اختیار مردم قرار می دهد . 
سیجی ء فی آخر الزمان اقوام تکون وجوههم وجوه الآدمیین و قلوبهم قلوب الشیاطین امثال الذئاب الضواری لیس فی قلوبهم شی ء من الرحمه سفاکین للدماء و لا یرعون عن قبیح ان تابعتهم واروک و ان تواریت عنهم اغتابوک و ان حد ثوک کذبوک و ان ائتمنتهم خانوک صبیهم عارم و شابهم شاطر و شیخهم لایامر بمعروف و لا ینهی عن منکر الاعتزازبهم ذل و طلب ما فی ایدیهم فقر الحلیم فیهم غاو و الامر فیهم بالمعروف متهم المؤمن فیهم مستضعف و الفاسق فیهم مشرف السنه فیهم بدعه و البدعه فیهم سنه فعند ذلک یسلط الله علیهم شرارهم و یدعو خیارهم فلایستجاب لهم . (29)
در آخر الزمان مردمانی بیایند که از نظر ظاهر، سیمای آدمیان را دارند، اما دلهایشان مانند قلبهای شیطانها است (پر از خود خواهی و تکبر و غرور و امثال اینها است) . مانند گرگهای درنده دلشان خالی از رحمت و عطوفت انسانی باشد، قتل و خونریزی برای آنها یک امر بسیار ساده و بی اهمیت خواهد بود و از کارهای زشت دوری نمی کنند . اگر از آنها متابعت کنی تو را از خود می رانند و اگر از آنان فاصله بگیری تو را مورد غیبت و عیبجوی قرار می دهند، 
اگر با تو سخن گویند دروغ می گویند و اگر آن مردم را امین خویش قرار دادی به تو خیانت می کنند . بچه های آنها با ناز و نخوت زندگی می کنند و جوانانشان بیباک و از خود راضی اند چندان که مردم را از بی تربیتی خویش عاجز می کنند . پیروان آنها امر به خوبیها و نهی از بدیها نمی کنند . عزت جستن به وسیله آنها ذلت و خواری است، مطالبه موجودی آنها فقر و ناتوانی است . شخص عاقل در میان آنها گمراه به شمار می آید و امر به معروف کننده مورد تهمت و افترا قرار می گیرد . افراد با ایمان و صاحبان تقوا در میان ایشان ضعیف خواهند بود، اما افراد فاسق در میان آنها با شخصیت حساب می شوند . کارهای خوب و سنتهای الهی در میان این جمعیت بدعت محسوب می شود و از طرفی بدعت در میان آنها سنت به حساب می آید . در چنین زمانی که مردمش دارای چنین خصوصیات اخلاقی شده اند، خداوند اشرار و مردم بد را بر آنها مسلط می کند و دیگر دعاوی خوبان اجابت نخواهد شد .

پی نوشت:
15) بصائر الدرجات، ص 147.
16) اصول کافی، ج 1 / ص 192.
17) همان مأخذ، ج 1 / ص 192.
18) همان مأخذ، ج 1 / ص 193.
19) همان مأخذ، ج 1 / ص 264.%%
20) همان مأخذ، ج 2، / ص 17.
21) همان مأخذ، ج 1 / ص 239.
22) بحار النوار ج 52 / ص 190 .
23) البته در بعضی روایات دعای یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک به نام دعای غریق ذکر شده . 
24) بحار الانوار ج 52 / ص 190 
25) این آیینه در مقابل اسلام و کشورهای به اصطلاح مسلمان قرار بده مسلماً غیر از اسم و رسم از قرآن و اسلام چیز دیگری نمی بینی 
26) همان ماخذ ج 52 / ص 191 
27) همان مأخذ، ج 52 / ص 192 . 
28) الامام المهدی عند اهل السنه، ج 2، مشارق الانوار، ص 29 . 
29) نوائب الدهور، ج 1 / ص 150 .


به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعبه 2 روانشناسی و... و آدرس sina95.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 191
بازدید دیروز : 308
بازدید هفته : 661
بازدید ماه : 650
بازدید کل : 1233921
تعداد مطالب : 2955
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


RSS

Powered By
loxblog.Com