عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 28 / 8 / 1396
بازدید : 217
نویسنده : sharef zadeh

 (بسم الله الرحمن الرحیم)

نقد و بررسی کتاب کیمیاگر اثری از پائولو کوئیلو  که متاسفانه در ایران اسلامی هم ترجمه و انتشار یافت

 

 

پائولو کوئیلو در سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو به دنیا آمد. شهرت او در امریکای لاتین تقریباً با شهرت گابریل گارسیا مارکز برابری می‌کند.

از میان آثار وی کیمیاگر از محبوبیت بیشتری برخوردار است.

چاپ نخست این کتاب فقط نهصد نسخه بود. اما با انتشار کتاب بریدا، توجه خوانندگان به دو اثر قبلی وی نیز معطوف شد و بالاخره کیمیاگر به میزان فروشی می‌رسد که رکورد فروش کتاب را در تاریخ نشر برزیل می‌شکند و اسمش در کتاب رکوردها ثبت می‌شود.

پس از ترجمه کیمیاگر به زبان ایتالیایی در سال ۱۹۹۵ دو جایزه‌ی ملی و بین‌المللی از سوی کشور ایتالیا و پس از ترجمه‌ی فرانسوی آن در ۱۹۹۶ از سوی وزارت فرهنگ فرانسه نشان «دلاور ادبیات و هنر» به کوئیلو اهدا شد.

در سال ۱۹۹۳ کیمیاگر پرفروش‌ترین کتاب استرالیا می‌شود و روزنامه‌ی «هرالد مورنینگ» آن را کتاب سال می‌نامد و زیبایی فلسفی لایزال آن را می‌ستاید.

اما هیچ کس از منبع الهام بخش این داستان سخنی به میان نیاورده، حتی در کتاب «رازگشایی کیمیاگر» اشاره ای به دفتر ششم مثنوی و داستان گنج و فقیر حتی از سوی مترجم هم نشده است.

در کتاب کیمیاگر با جوانی به نام سانتیاگو آشنا می‌شویم که چوپان است و اهل کتاب خواندن. او در پی خوابی که دو بار آن را می‌بیند به راهنمایی چند نفر؛ اول یک زن کولی، بعد پیرمردی به نام مَلکی صَدَق یا پادشاه سالیم، روانه‌ی یافتن گنجش می‌گردد که بر اساس آن خواب در اهرام مصر واقع است.

در طی سفر باید گوسفندهایش را، علاقه مندیش به کشور و زن مورد علاقه‌اش و پول و لباسش، همه و همه را از دست بدهد تا تحت تعلیم و راهنمایی پیری واقع شود و از صحرا بگذرد و مراقبه و سکوت در پیش گیرد تا به راستی کیمیاگر گردد.

او در پی یافتن عشقی زمینی به نام فاطمه، به خاطر آن عشق و تحت راهنمایی‌های پیری دیگر به جنگ با رهزنان عشق برمی خیزد تا در صحرا با روح جهان یکی شود و به درجه کیمیاگری برسد و بتواند معجزه کند.

یعنی با باد و خورشید و صحرا سخن گوید و آن‌ها را تحت سلطه‌ی خویش درآورد و با برپا کردن طوفان شن بر جنگ جویان فایق آید. سرانجام قلبش به او می‌گوید که گنج او در بالای تپه ای مشرف به اهرام مصر نهفته است.

اما در حال جست و جو مورد هجوم قرار می‌گیرد و به سبب سرزنش یکی از آنان که به وی می‌گوید:

«من چون تو احمق نبودم که پی خوابم سرزمینم را ترک کنم و برای همین هم اکنون در اینجا هستم»

در می‌یابد که گنج او در سرزمینی است که از آنجا سفرش را آغاز کرده است.

جــوان چوپـان چون بـاز می‌گردد در همان کلیسای متروکـه ای که با گوسفندانش می‌خوابیده است در زیر یک درخت انجیر مصری، گنج را می‌کاود و می‌یابد.

تنها مطالعه‌ی کتاب کیمیاگر کافی است تا شباهت‌های فراوان آرمان‌ها و نمادهای برگزیده‌ی کوئیلو با نمادگرایی فراماسونری کشف شود.

شاید ذکر این نکته هم جالب باشد که از سوی الیستر کرولیِ ماسون، کتابی به نام قانون به وی اهدا شده که به قول خودش فرشته ای در قاهره آن را به او دیکته کرده است.

سانتیاگو جوانی است با رویاهای شخصی خود. وی ماجراجو است و به دنبال هر چیزی که زندگی را از یک نواختی دور کند. به دنبال هر چیزی که زندگی را جالب و ارزشمند می‌کند.

در واقع کوئیلو در کیمیاگر می‌خواهد این موضوع را عنوان کند که انسان‌ها در صورتی ارزشمند هستند که در پی رسیدن به افسانه‌ی شخصی خود باشند و برای رسیدن به آن باید قدم در راه بگذارند.

راهی که منتهی به سعادت و نیکبختی می‌شود. پس سانتیاگو را به راهی می‌فرستد که به اهرام مصر (مهم‌ترین نماد فراماسونری) منتهی می‌شود. برای رسیدن به افسانه‌ی شخصی خود.

کوئیلو بیان می‌دارد که تنها بودن در این راه یعنی رسیدن به همه‌ی خواسته‌ها و البته متقابلاً نیرومند شدن روح جهان.

از نظر وی کسانی که بیرون از این راه قرار می‌گیرند افراد بی ارزشی هستند که تنها نیازشان رفع گرسنگی، تشنگی و خستگی است.
تازه همان را هم افرادی که در این راه قدم گذاشته‌اند باید تأمین کنند و مسئولیت مراقبت و نگهداری از آن‌ها (در حوزه ای کلانتر، مسئولیت هدایت جهان) به عهده‌ی آن‌هاست.

این نکته روی تصویر ابتدای هر فصل به خوبی پر رنگ شده. چوپانی در راه رسیدن به اهرام و گوسفندانی خارج از جاده در حال چریدن!! هستند و چوپانی ندارند.

کوئیلو در همان آغاز کتاب با بیانی نمادین دین را بنیانی ویران شده و کهنه قلمداد می‌کند و می‌گوید که به جای آن چیزی نو روییده است.

«او سانتیاگو نام داشت. روز رو به زوال می‌رفت که با گله‌اش به کلیسای کهنه‌ی متروکی رسید. سقف آن از مدتها پیش فرو ریخته، و سپیدار تنومندی در مکانی که زمانی صندوقخانه کلیسا بود روییده بود.»(۱)

«هنگامی که نخستین انوار سپیده دم پدیدار شد، شبان میش‌هایش را به سوی خورشید راند. با خود اندیشید: آن‌ها نیازی به تصمیم گرفتن ندارند… آنان به آب و غذا راضی هستند و این برایشان کافی است؛ و در عوض سخاوتمندانه پشم خود، همراهی و گاه گوشتشان را به او می‌دهند» (۲)

چه مضمون مشابهی بین این چند جمله فوق در همان اوایل کیمیاگر و این قسمت از پروتکل سوم صهیون وجود دارد:

«گوییم بدون کمک متخصصان ما قادر به اندیشیدن و درست فکر کردن نیستند. آن‌ها کوته بین تر از آنند که ضرورت ایجاد آنچه را که ما در روز تاسیس پادشاهی خود به وجود خواهیم آورد، دریابند.»(۳)

و جالب‌تر وقتی می‌شود که بدانیم گوییم به معنای حیوانات و چهار پایان است و در اصطلاح به غیر یهود اطـلاق می‌شود.

کوئیلو در قسمتی دیگر از کیمیاگر چه راحت به مسلمانان توهین می‌کند و با چه تفاخری انتشارات کاروان او را به ایران دعوت می‌کند.

«در این چند ساعت او مردانی را دیده بود که دست در دست هم راه می‌رفتند، زنانی که چهره‌هایشان را پوشانده بودند و روحانیانی که بالای برج‌های بلند می‌رفتند و می‌خواندند درحالی‌که همه زانو به زمین زده، پیشـانی به خـاک می‌سائیدند.

این حرکات غیر مسیحی بود، پسر جوان به خاطر آورد که در کودکی، در کلیسای دهکده‌اش مجسمه سن ژاک کبیر را دیده بود سوار بر اسبی سفید، با شمشیر آخته که افرادی شبیه این آدم‌ها را پامال می‌کرد. ناراحت بود و احساس تنهایی وحشتناکی داشت. این کافرها نگاه خوفناکی داشتند.»(۴)

کوئیلو سانتیاگو را به راه افسانه‌ی شخصیش می‌کشد و از او فردی ارزشمند می‌سازد.

در این راه اتفاقات گوناگونی برایش می‌آفریند که هرکدام شاید به نحوی برایش ضروری و برکتی بزرگ بوده است و به تعبیر خودش:

«هر برکتی که پذیرفته نشود به نفرین و لعنت تبدیل می‌شود.»(۵)

هرچند که سانتیاگو آن‌ها را شر تصور کند.

چوپان جوان زمانی را در طنجه می‌گذراند و در این مدت آمادگی لازم برای ادامه‌ی سفرش را کسب می‌کند.

اما نکته ای که در این میان حائز اهمیت است مدت این زمانی است که صرف آمادگی وی برای طریقت افسانه‌ی شخصیش می‌شود. یازده ماه و نه روز. دو عدد مهم فراماسونری. (و دقیقاً تاریخ حادثه‌ی یازده سپتامبر ۱۱/۹)

سانتیاگو در راه رسیدن به اهرام از صحرا عبور می‌کند و در واحه ای وسط بیابان با دختری به نام فاطمه آشنا می‌شود. زنی که تمام عمر منتظرش بوده و با وزش هر باد عطرش را احساس کرده.

او عاشق فاطمه می‌شود؛ و این عشق را گنجینه‌ی حقیقی این سفر و افسانه‌ی شخصیش می‌پندارد. (البته باید در نظر داشت که انتخاب نام فاطمه که در جهان اسلام از قداست خاصی برخوردار است آگاهانه بوده)

در فلسفه‌ی هنر زن به صورت قراردادی نماد عقیده و سرزمین است و تصاحب یک زن مسلمان از سوی مرد نا مسلمانی از مغرب زمین به معنای تصرف این عقیده و سرزمین است.

سانتیاگو پس از دیدار کیمیاگر و قرار گرفتن در مسیر درست از سوی او به گنجش نزدیک می‌شود.

گنج او در مکانی است که در آن گریه خواهد کرد؛ و او درست هنگامی که به قله‌ی تپه رسید، اهرام ثلاثه‌ی مصر در برابر او بودند. به زانو درافتاد و گریه کرد.

«مرد جوان به زحمت از جا بلند شد و یک بار دیگر هم اهرام را نگاه کرد. اهرام به او لبخند می‌زدند. او هم لبخند زد، قلبش از شادی سرشار بود. او گنجینه را پیدا کرده بود.»

کوئیلو در راه رسیدن به این نقطه از نیروهای بسیاری کمک می‌گیرد. اما جالب است بدانیم که در اندیشه‌ی وی شیاطین و خدا هردو به انسان نیرو می‌بخشند و کمکش می‌کنند.

چیزی که باعث انتخاب یکی از این دو می‌شود هیجان انگیز بودن دعوت آن‌هاست.

سانتیاگو از هر دو نیروی شر و خیر در راه تحقق افسانه‌اش استفاده می‌کند. آن چنان که می‌بینیم نیروهای ویرانگر (جن‌ها، اشرار و شیاطین) حتی انسان را در رسیدن به افسانه‌ی شخصی یاری می‌دهند.

و همچنین با اعتقاد به نوعی از جبر در جایهایی از کتابش می‌گوید مهم نیست که چه می‌کنی (بد یا خوب آن مهم نیست) باید آنچه را که مکتوب ماست دنبال کنیم:

«کیمیاگر گفت: مهم نیست چه می‌کنی، هرکس بر روی زمین همواره تجلی بخش بنیادی‌ترین رسالت در سرگذشت جهان است و اغلب این را نمی‌داند.»(۶)

هر دوی این مفاهیم در کنار هم انسان را به مسیری هدایت می‌کند که برای رسیدن به خواسته‌هایش از هیچ چیز و هیچ راهی دریغ نکند با دریافت انرژی و امدادهای غیبی از شیاطین و نیروهای شر و انجام هر آنچه که برای ما لذتی حاصل می‌کند که در واقع از آن فرار هم نمی‌شود کرد.

این گونه تنها می‌شود به همان جریان عظیم فراماسونری خدمت کرد با محوریتی به نام اومانیسم. همان درخت جدیدی که در ابتدای کتاب به جای کلیسایی متروک روییده است.

  • منبع : هفته نامه فرهنگی سایبری رویکرد

………………………………………………………………………

پی نوشت :

  • ۱. کیمیاگر. نوشته پائولو کوئیلو. ترجمه دل آرا قهرمان. ص ۸
  • ۲. همان. ص ۱۱
  • ۳. پروتکل‌های دانشوران صهیون. نوشته‌ی عجاج نویهض. ترجمه حمید رضا شیخی. ص ۲۶۷
  • ۴. کیمیاگر. نوشته‌ی پائولو کوئیلو. ترجمه دل آرا قهرمان. ص ۳۵
  • ۵. همان. ص ۵۷
  • ۶. همان. ص۱۵۰

تاریخ : 28 / 8 / 1396
بازدید : 224
نویسنده : sharef zadeh

 

رابطه برخی موسیقی ها با شیطان پرستی، موسیقی و شیطان پرستی، متال و شیطان پرستی، آهنگهای صهیونیستی و شیطان پرستی

 

 

(بسم الله الرحمن الرحیم)
بسیاری از ایده ‏‏های صهیونیست‏‏های مسیحی ـ که اعتقاد به قدرت ها و نیروهای شگرف شیطان، بخش مشترک این ایده ها با شیطان پرستان است ـ در اشعار سران متال به روشنی به چشم می‏‏ خورد و عقیده در مورد قدرت بی‏‏ نظیر شیطان در آخرالزمان درآن موج می‏‏ زند.

رابطه تنگاتنگ برخی موسیقی ها با شیطان پرستی

 

تاکنون موسیقی متال و زیر شاخه های این سبک، خدمت شایانی به جریان شیطانی نموده است.

 

سبک متال به علت ظرفیت بالا و همخوانی و سنخیت بالایی که با سنت ها و آداب شیطانی دارد، توانسته است در انتقال مفاهیم شیطانی و رضایت بخش جلوه دادنِ مرام شیطان، چهره موفقی از خود به نمایش گذارد.

 

از نقطه نظر محتوا و مضمون، ابتذال و خشونت جزء لاینفک درون مایه های ترانه‌های شیطانی است؛ یعنی مضامینی که حول محورهای بی‌پروایی جنسی، القاء ترس در ذهن و جان دیگران و ضدیت با آموزه های وحیانی و الهی می‌چرخد.


پاره ای از گروه های موسیقی مشهور، با شیطان‌پرستی ارتباطی ناگسستنی دارند؛ به گونه ای که بعضی از سران این گروه ها به دلایلی، نظیر جنون جنسی، تجاوز به عنف، کتک کاری و افراط در مشروب‌خواری چند وقتی را پشت میله‌های زندان گذرانده‌اند.

 

مرلین منسون ـ که نام حقیقی او ، Brian Hugh Warner است ـ یک موسیقی دان و رهبر گروه Marilyn Manson می باشد.


وی تاکنون در قالب اشعار شیطانی و خشن و ضد دین در رواج شیطان گرایی نقش موثری داشته است. مضامین ضد مسیح و پاره کردن انجیل در هنگام اجرای کنسرت و خطابش به جمعیت که با صدای سنگین و خشکیده فریاد می زد:‌ «این است خدای شما» در مورد وی مشهور است. اعتقاد به بی‌اعتقادی و اعتقاد به پوچی و دعوت به پوچ گرایی پیام کلیپ های منسون است.


ترانه های گروه منووار ـ که در زمان اصلاحات در ایران ترجمه، چاپ و منتشر شد ـ چنان به مضامین خشن پرداخته که ترویج و نشر آلبوم های این گروه در بسیاری از کشورها ممنوع گردیده است. درون مایه اشعار این گروه، اباحی گری، هنجار شکنی، قانون گریزی، تعرض به سنت ها، وهن مذهب و مقدسات است. سوغات این گروه ممنوعه که به صراحت داعیه « شیطان پرستی » دارند؛ آثار مخرب روانی و آسیب های متعدد اجتماعی برای جوانان بوده است.


بسیاری از ایده ‏‏های صهیونیست‏‏های مسیحی ـ که اعتقاد به قدرت ها و نیروهای شگرف شیطان، بخش مشترک این ایده ها با شیطان پرستان است ـ در اشعار سران متال به روشنی به چشم می‏‏ خورد و عقیده در مورد قدرت بی‏‏ نظیر شیطان در آخرالزمان درآن موج می‏‏ زند.


در صحیفه حزقیال نبی در مورد آخرالزمان و آرماگدون آمده است: «باران‏‏های سیل آسا و تگرگ‏‏های سخت آتش تکان ‏‏های سختی در زمین پدید خواهد آورد که کوه ها سرنگون خواهند شد و زمین منهدم می ‏‏‏‏شود.»

شیطان پرستی
مکان وقوع این جنگ در صحرای «مگید» و در شمال اسرائیل و کرانه غربی رود اردن است که به پیش بینی صهیونیست‏‏های مسیحی این جنگ میان نیروهای خیر(یهودیان) و نیروهای شهر (مسلمانان) رخ می‏‏ دهد و به همه دنیا کشیده می-شود.( دیوید هاوری، مسیحیت، ترجمه عبدالرحیم اردستانی، مرکز مطالعات ادیان قم، ص 38 تا 55)

 

شاعر مشهور متال، اریک آدامز در البوم سلاطین فلزی آورده است:
« زمین با آتش در آمیخته می‏‏ شود.
در جنگ آرماگدون ابتدا ترو مپت ها به صدا در می‏‏آیند.
و سپس تگرگ، آتش و خون بر تخت سلطنت شیطان فرو می‏‏ ریزد.
موی او همانند جامه‏‏ایی که حقیقت را پنهان می‏‏ کند سفید است و چشمانش همانند آذرخش می‏‏ درخشد.»( سلاطین فلزی، منووار، اریک آدامز، انتشارات دژ، ص 113)


در ترانه‌های «بلک سبث»، ایده های انتوان لاوی در باب سیطره شیطان بر جهان و انفعال خدا؛ به صورت واضح و صریح انعکاس یافته است؛ چنان که انکار معاد و رستاخیز و سخره گرفتن جهان پس از مرگ ـ که در نوشته های لاوی به صورت برجسته ای مورد تاکید قرار گرفته است ـ در این شعر منعکس گردیده است:


«....چه معبودی است این که می‌ایستد و گریه‌های مردمش را گوش می‌دهد و کاری نمی‌کند؟
کدام دست به اعتراض بلند خواهد شد، در حالی که مُردن مردم را می‌بیند؟
این چه‌گونه زندگی است؟ چه آینده‌ای در انتظارمان است؟
آه، آه، این نتیجه اشتباهات‌مان است ».
و
«... دنیای فانی کم‌کم ما را نابود می‌کند؛
فکر نمی‌کنم هیچ خدایی اکنون بتواند رستگارمان سازد؛
رستاخیز همین‌جاست؛
فردایی وجود نخواهد داشت؛
ای عیسی! پرسش‌های ما،
گویی هیچ‌گاه شنیده نشده‌اند.
... آیا به راستی بهشت و دوزخی وجود دارد؟
به من بگو که آیا آن بالا خدایی وجود ندارد؟!... »( شب را ورق بزن ص 266 ـ 268)

 

یا در مجموعه «قوم محزون» چنین آمده است:
« ... ایستاده‌ام اینجا و تمام ایمانم را از دست داده‌ام؛
زندگی دوباره ممکن است دروغ باشد!
اما زندگی کنونی‌ام نیز ارزش درد کشیدن ندارد ... »( قوم محزون، نشر مس ص 98)

 

عبارات بالا دقیقا مضمون بندهایی از کتاب انجیل شیطانی لاوی است که در قالب موزون ریخته شده است. این در حالی است که مروجین و مترجمین ترانه‌های این گروه در کشور، سعی می کنند محتوای اشعار این گروه را «ضدجنگ» معرفی کند که بتوانند آن را با ارزش های دینی و فرهنگ بومی سازگار نشان دهند.

شیطان پرستی
« دیو ماستین »‌ که در اعتراض به انجام حرکات وحشیانه متالیکا بر روی سن در هنگام اجرای کنسرت از اعضای گروه جدا شد و گروه « مگادث » را شکل داد؛ در مصاحبه ای با اظهار تنفر شدید از متالیکا می‌گوید : « ... من در کثافت غوطه می‌خوردم . وقتی جیمز هتفیلد سر خفاش زنده را با دندان جدا می کرد و خونش را می‌مکید ، می‌خواستم همان‌جا روی سن بالا بیاورم .... »

 

در جای دیگر آمده است: « .... متولد می‌شود از دوزخ
قدرت برتر شیطان
تا ویران کنند محراب کلیسا را
و کشتار کند آنان را که مسیحی متولد می‌شوند
کلیساها ویران می‌شوند
صلیب‌ها می‌شکنند
او می‌خندد در میان کفر
گویی که در سرزمین مرگ است
... و آخرین نبرد آغاز می‌شود
ضدمسیح و اهریمن
فرشتگان و خدا می‌جنگند
ضدمسیح! .."( قوم محزون ، نشر مس ص 18 و 20)

 

نتیجه این که نه فقط در متال بلکه در شاخه های دیگر موسیقی، هم از جهت محتوا و مضمون و هم از جهت شکل و قالب، آن چه تبلیغ می شود آیین شیطان پرستی و مرام شیطانی است. اگر هم به شیطان و آیین شیطان پرستی تصریح نگردد، به آموزه های این مرام پرداخته می شود. که البته باید توجه داشت آن چه برای شیطان مهم است نام و رسم و آوازه او نیست، بلکه ایده ها و مرام و منش شیطانی برای شیطان مهم تر است.


تاریخ : 28 / 8 / 1396
بازدید : 226
نویسنده : sharef zadeh

 

 مهم‌ترین روز سال از نظر شیطان‌پرست‌ها، 666 عدد شیطان‌پرستی، نمادهای شیطان پرستی، شیطان پرستی

 

 

(بسم الله الرحمن الرحیم)

رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم می‌گوید: در شیطان‌پرستی مهم‌ترین روز در ایام سال، سالروز تولد خود آدم است، علتش این است که شیطان پرست‌ها می‌خواهند خود انسان را به جای خدا قرار دهند و اینکه خدای هر کسی -نعوذ بالله- خودش است!

مهم‌ترین روز سال از نظر شیطان‌پرست‌ها / 66 عدد توحید و 666 عدد شیطان‌پرستی

 

حجت‌الاسلام و‌المسلمین احمد عابدی، استاد درس خارج حوزه علمیه و رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در سلسله جلسات سخنرانی به نقد و بررسی عرفان‌های نوظهور پرداخته است که بخش چهاردهم آن در ادامه می‌آید:

*نمادهای شیطان پرستی

جلسات گذشته نکاتی را درباره شیطان پرستی بیان کردیم، شیطان پرست‌ها نمادها و نشانه‌های مختلفی دارند:

1- یکی از نشانه‌هایشان عدد 666 است، مثلاً جایی که نوشته 110 یا 121، معمولاً نشان دهنده این است که صاحب مغازه صوفی و یا درویش است، عدد 66، عدد و نماد توحید است که همان الله می‌شود و نماد شیطان‌پرستی 666 است.

2- یکی دیگر از نمادهای شیطان پرستی fff است.

3- یکی دیگر از نشانه‌هایشان این است که کسی خودش را به شکل بز در بیاورد، یعنی یا شاخ برای خودش بگذارد یا قیافه بز برای خودش درست کند، یا مثلاً همین ریش بزی که بعضی‌ها می‌گذارند و علتش اینکه بز را نماد قربانی برای شیطان می‌دانند.

4- یکی دیگر از نمادها، کسی است که دستش را این طوری کند یعنی دستی که دو شاخ داشته باشد، از اینطور نشانه‌ها به عنوان نشانه های شیطان پرستی است.

*مهم‌ترین روز سال از نظر شیطان پرست‌ها

شیطان پرستی

در شیطان پرستی مهم‌ترین روز در ایام سال، سالروز تولد خود آدم است، این جشن تولد، اصلش برای شیطان پرستی است که کسی آن روزی که متولد شده برایش مهمترین روز باشد، یک وقت کسی می گوید برای من مهم‌ترین روز، روزی است که بچه‌ام به دنیا آمد، این شیطان پرستی نیست، اما اگر کسی روز تولدش مهمترین روز سال برایش باشد و خیلی برایش مهم باشد و گرامی بدارد. ... علتش این است که شیطان پرست‌ها می‌خواهند خود انسان را به جای خدا قرار دهند و اینکه خدای هر کسی نعوذ بالله خودش است و به عبارت دیگر خدای درون انسان برایشان ملاک است، خدای درون انسان و روز تولد این خدا (نعوذ بالله) بهترین روز برایشان است و به همین جهت این جشن تولد که مرسوم شده، خیلی نباید پیام تبریک داد و یا روز تولد من فلان روز است و این حرف‌ها نباید مهم باشد.

اصل شیطان پرستی روی این فکر است که بگوید لذت هر کسی در این دنیا است و لذت انسان به بدنش است و نه به روحش. به عبارت دیگر تمامی ادیان به نوعی به دنبال روح انسان هستند و هر دینی روح را کار دارد و شیطان پرستی می‌گوید آن چیزی که ادیان درباره روح می‌گویند من درباره بدن می‌گویم، خوب بخورد، خوب زندگی کند، هیچ مانعی جلوی راه کسی نباشد، اینها را بیان می‌کنند.

شیطان پرستی با کسی احساس گناه کند، احساس پشیمانی، شرمندگی، عذاب وجدان، احساس محدودیت و ضعف و این چیزها خیلی مخالف است و شیطان پرستان همیشه دم از این می‌زند که در هیچ شرایطی نباید ناراحت بشوید و هر کاری که در هر لحظه‌ای انجام دادید، همان کار، کار درستی بود و لذت نیز فقط حسی است و نه لذت عقلی و خیالی، در حالی که جلسه قبلی بیان شد، دین ما خیلی طرفدار لذت است اما لذت عقلی و نه لذت مادی و لذت عقلی را بر لذت مادی ترجیح می‌دهیم.

اینکه می‌گوییم صوت قرآن بر هر چیز ترجیح دارد، اینکه در روایات گفته می‌شود، پیغمبر خدا(ص) وقتی به بهشت می‌رود، سر به سجده می‌گذارد و پانصد سال آخرت سجده‌اش طول می‌کشد، یا مثلاً می‌گوییم و رضوان من الله اکبر، اینها لذت‌های عقلی است که در دین ما وجود دارد و بر هر لذتی ترجیح دارد، اینکه مثلاً گاهی گفته می‌شود خدای متعال از همه خوشحال‌تر است، خدا هر چه را که می‌خواهد که هست و هر چه را نمی‌خواهد که نیست، خدا خودش، خودش را می‌شناسد و می داند که خودش خداست، دیگر چه کیف و خوشحالی از این بیشتر که خودش را می‌شناسد و می‌داند خداست و می‌داند هر چه می‌خواهد هست و هر چه می‌خواهم نباشد نیست، این لذت خداست. چقدر در قرآن یستبشرون، یفرحون، لاخوف علیهم ولا هم یحزنون است و در قرآن و روایات خیلی زیاد است.

*عدم اختلاف ادیان در اعتقاد به خدا و یکتایی خداوند متعال

و نکته دیگر در شیطان پرستی این است که شیطان پرست‌ها می‌گویند این اختلاف ادیان شاهد این است که نعوذ بالله خدایی وجود ندارد و خدای هر کسی خودش است، در حالی که ادیان با هم اختلاف دارند ولی اختلافاتشان جزیی است. یعنی این همه دینی که در دنیا وجود دارد، دینی که اسم دین رویش گذاشته باشند و اعتقاد به خدا نداشته باشد، لااقل ما سراغ ندارم، و اگر در هندوستان مثلاً 2000 دین وجود دارد، همگی اعتقاد به خدا دارند، دین بودا که شک و تردید است که اعتقاد به خدا دارند یا ندارد، درستش این است که اعتقاد به خدا دارند ولی بعضی‌ها شک دارند که اعتقاد به خدا در بودایی‌ها هست یا نیست و هرکس درباره بودایی کتاب می‌نویسد معمولاً این تذکر را می‌دهد که اگر بودایی‌ها اعتقاد به خدا نداشته باشند دیگر بودا دین نیست و مکتب است و باید بگویید مکتب بودایی.

شیطان پرستی

پس هر چیزی که اسم دین رویش باشد، اعتقاد به خدا دارد و ممکن است خدا را نپرستد ولی اعتقاد به خدا دارد و اعتقاد به توحید نیز در همه شان است، زرتشتی‌ها که چند هزار سال دم از ثنویت و اهریمن و یزدان می‌زدند، کتاب‌هایشان را بخوانید همه می‌گویند ما معتقد به یک خداییم، و دو خدا قبول ندارند، همین الان معبد زرتشتی‌ها در تهران آقای شهرزاد شهرزادیان، کتاب نوشته درباره اینکه زرتشتی‌ها موحد هستند، کتاب «یشتا» یا مثلاً کتاب «گاما»، و این کتاب‌های زرتشتی‌هاست که الان چاپ شده که زرتشتی‌ها اعتقاد به توحید دارند، ادیان دیگر نیز همین طور است، (ممکن است خدا را نپرستند، غیر خدا را بپرستند، یعنی شرک در عبادت دارند نه توحید) پس اینکه شیطان پرستان می‌گویند ادیان اختلاف با هم دارند و این اختلاف دلیلی بر این است که خدا وجود ندارد، جواب این است که ادیان در اعتقاد به خدا و در یکتایی و وحدت خدا هیچ اختلافی باهم ندارند.

*طرفداری از قدرت

از کارهای دیگر شیطان پرست‌ها این است که اگر که رذائل و فضائل را جابجا کنیم، یعنی هر چه بدی است را بگوییم خوبی و هر چه خوبی است را بگوییم بدی، در این صورت قدرت شما زیاد می‌شود و اینها خیلی طرفدار قدرتند و در این زمانی که زندگی می‌کنیم، جوان‌ها دهشت و اضطراب و ترس و این طور چیزها درونشان زیاد است و هر جوانی یک ترسی نسبت به آینده خودش دارد، راه برطرف کردن این ترس و دلهره نسبت به آینده در شیطان پرستی این است که بگویید، گناهان را انجام بده (البته آن‌ها نمی‌گویند گناه، یعنی چیزهایی که دیگران می‌گویند گناه است، خوب است و انجام بدهید و چیزهایی که می‌گویند خوب است را انجام ندهید).

چنین کسی قدرتش زیاد می‌شود، اینکه راه ازدیاد قدرت این است یا راه قدرت چیز دیگری است،  بستگی دارد به اینکه ما قدرت را معنا کنیم و اینکه قدرت معنایش چیست و راه کسب قدرت چیست، اینها را در بحث ولایت فقیه بحث قدرت و راه‌های کسب قدرت و کنترل قدرت را مطرح خواهیم کرد، و آنچه آنجا خواهیم گفت جواب این خواهد بود.

 

تاریخ : 28 / 8 / 1396
بازدید : 367
نویسنده : sharef zadeh

 (بسم الله الرحمن الرحیم)

با توجه به اینکه اخیرا اصطلاح نظم نوین جهانی بر سر زبان بیشتر سیاست‌مداران بزرگ دنیا افتاده و بر آن به طور ضمنی تأکید کر‌ده‌اند، آشنایی با مفهوم این اصطلاح برای همگان ضروری است. اگرچه برخی برای بی‌اهمیت جلوه دادن نظم نوین آن را تئوری توطئه می‌خوانند اما لازم است بدانید که این اصطلاح به دست سیاست‌مداران و اساتید فن ابداع شد و از آن برای اشاره به نیاز به یک نظام جهانی بر پایه ایده‌آل‌های سیاسی و اجتماعی غربی استفاده شده است. به همین دلیل نباید به راحتی از کنار آن گذشت. ایدئولوژی نظم نوین جهانی پیش از تئوری توطئه پا به عرصه گذاشت و چنین تئوری‌های به دلیل عدم شفافیت در درون دولت‌ و اعمال مشکوک افراد قدرتمند که از آن اصطلاح استفاده کرده‌اند توسعه یافته است.

اصطلاح نظم نوین جهانی و اصطلاحات مشابه آن همچون نظم بین‌المللی یا دولت جهانی و امثال آن معنای پیچیده‌ای ندارد. نظم نوین رمز و رازی مخفی یا تئوری توطئه‌ای تودرتو نیست. معنای آن خیلی ساده است: نظمی جدید در کل دنیا. ساختار سیاسی و مالی جدید، شیوه‌ای جدید برای مدیریت و کنترل تمامی امور در مقیاس جهانی.

 

گرافیک ارتباط و عملکرد سازمان‌های دولتی و غیر دولتی آمریکا در راستای نظم نوین جهانی

بنابراین هنگامی یکی از مقامات ارشد سیاسی جهان از یک نظم نوین جهانی و مفاهیم مشابه سخن به میان می‌آورد منظورش نوعی تغییر در ساختار قدرت در جهان است و با توجه به اینکه هر یک از ما شهروندان این جهان محسوب می‌شویم پس تحت تأثیر ساختار جهان خواهیم بود و زمانی که مقامات منتخب جهان یا افراد قدرتمند در خصوص نظم نوین جهانی بحث و گفتگو می‌کنند یا خواستار اجرای آن می‌شوند، عقل سلیم حکم می‌کند که این مساله پیامدهایی برای زندگی ما دارد و باید گوش به زنگ باشیم. باید اذعان داشت که حکومت جهانی یا نظم نوین جهانی همیشه در ذهن افراد قدرتمند و حاکمان دنیا بوده است و خواهد بود.

بخشهایی از فیلم ماتریکس که در آن ضرورت وجود نظم نوین جهانی و ناگزیر بودن جهان از پذیرش آن به مخاطب الغا می‌شود.دانلود فیلم

با وجود اینکه از نظم نوین جهانی به عنوان «تئوری توطئه» یاد می‌شد اما این اصطلاح به تازگی بر زبان بسیاری از رهبران کنونی غرب به طور علنی جاری و رسانه‌ای شده است و به جرئت می‌توان گفت که این توطئه بزرگ قرن ۲۱ دیگر بر کسی پوشیده نیست و تلاش رسانه‌ها و اندیشمندان غربی برای واهی نشان دادن این مساله نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت.

 

علائم نظم نوین جهانی رمزگشایی شده بر روی دلار آمریکا

نظم نوین جهانی؛ سلطه بر تمام دنیا

«ویکی‌پدیا» با تئوری خواندن نظم نوین جهانی در توضیحات مربوط به این اصطلاح آورده است که در تئوری توطئه، اصطلاح نظم نوین جهانی (New World Order یا NWO) به پیدایش حکومتی تمامیت‌خواه برای سلطه بر تمام دنیا اطلاق می‌گردد. در تئوری‌های توطئه درون‌مایه معمول نظم نوین جهانی پایگاه سری قدرتی از نخبگان در نظر گرفته می‌شوند که لیست بلندبالایی از اقداماتی که باید در سطح جهان انجام دهند در دست دارند و در حال دسیسه‌چینی برای حاکمیت بر جهان از طریق یک حکومت جهانی اقتدارگرا و قدرت‌طلب هستند؛ حکومتی که جایگزین حاکمیت تمامی کشورهای مستقل جهان شود. طرح‌ریزی رخدادهای مهمی در سیاست و اقتصاد جهان به گروه‌های تأثیرگذار کوچکی نسبت داده می‌شوند که از طریق سازمان‌های صوری متعددی انجام می‌گیرند. تلاش برای تسلط بر جهان از جانب گروه‌های سیاسی و سری کوچک طی حوادث تاریخی و کنونی متعدد، جزئی از نقشه دستیابی به سلطه جهانی در نظر گرفته شده‌اند.

سخنان جان اف کندی در مورد نظم نوین جهانی که باعث ترور وی شد.دانلود فیلم

ماهیت نظم نوین جهانی چیست؟

نظم نوین جهانی یک دکترین و برنامه است

اما واقعیت چیز دیگریست! نظم نوین جهانی اصطلاحی است که از آن برای توصیف متحد کردن ابرقدرت‌های جهان برای برقراری، حفظ صلح و امنیت جهانی و به بیانی روشن‌تر نظارت و حکمرانی بر کل جهان استفاده می‌شود. اصطلاحاتی نظیر دولت جهانی، نظم جدید، جهانی سازی، دهکده جهانی، نظم بین‌المللی و امثال آن همگی مترادف با نظم نوین جهانی هستند. شکی نیست که همه این اصطلاحات می‌توانند به جای یکدیگر و با توجه به مقتضیات زمان و مکان و در شرایط متفاوت برای مخاطبان متفاوت به کار بروند. اشتباه نکنید! آنها در اساس یک معنی را القاء می‌کنند.

 

برنامه نظم نوین جهانی در دنیای امروز دیگر مخفی نیست. این برنامه در گزارشات شورای روابط خارجی، کمیسیون ۳ جانبه، گروه بیلدربرگ، کلوپ رم، سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و اخیرا بر زبان بسیاری از رهبران غربی نظیر باراک اوباما، هیلاری کلینتون، بیل کلینتون، جورج بوش، دیوید کارون، گوردون براون، آنگلا مرکل، نیکولا سارکوزی و … جاری و بر آن تاکید شده است.

 ویژگی‌ها و روش‌های اجرای نظم نوین جهانی دانلود فیلم

مایر آمشل روچیلد را می‌توان بنیان‌گذار نظم نوین جهانی نامید. وی در سال ۱۷۴۴ در فرانکفورت آلمان دیده به جهان گشود. راتچیلد همچنین بنیان‌گذار امپراتوری بانک راتچلیدهاست. وی در سال ۱۷۷۳ میلادی ۱۲ تن از دوستان بانفوذ و قدرتمند خود را جمع و آنها را قانع کرد که اگر همگی آنها تمام سرمایه و توان خود را یکجا جمع کنند می‌توانند بر جهان حکومت کنند و نظم نوین جهانی پا به عرصه ظهور می‌گذارد. پس از این بود که طبقه ممتاز ایلومناتی و فراماسونرها با یکدیگر متحد شدند و دستورالعمل نظم نوین جهانی را مرحله به مرحله به اجرا گذاشتند. در این میان سرمایه‌داران بزرگ دنیا، بانکداران، سیاستمداران و طبقه ممتاز جهان جزو برنامه‌ریزان اصلی نظم نوین هستند.

«جورج بوش پدر» – چهل و یکمین رئیس جمهور آمریکا – نخستین سیاست‌مداری بود که در سخنرانی خود خطاب به کنگره در سال ۱۹۹۰ میلادی بر ایجاد «نظم نوین جهانی» تأکید کرد. اگرچه تئوری‌های اولیه دکترین «نظم نوین جهانی» یا «دولت جهانی» و امثال آن توسط افرادی نظیر «وودرو ویلسون» بیست و هشتمین رئیس جمهور آمریکا، «هنری کیسینجر»، «دیوید راکفلر»، «وینستون چرچیل»، اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا»، «میخائیل گورباچف»، «جورج سوروس» و دیگر رهبران و سرمایه داران غربی مطرح شده است اما به طور کلی می‌توان سخنرانی «جورج بوش پدر» در سال ۱۹۹۰ را که منجر به جنگ خلیج فارس و جنگ‌های کنونی شد، سرآغاز مرحله اصلی تحقق و پیاده سازی نظم نوین جهانی دانست. اگرچه ایده نظم نوین جهانی قدمتی بیش از صد سال دارد اما جنگ خلیج فارس گامی تاریخی برای استقرار نهایی نظمی نوین جهانی بود. نظم نوین هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده و در حال حاضر در دوره انتقال به نظم نوین به سر می‌بریم.

سخنان جورج بوش پدر در توضیح نظم نوین جهانی دانلود فیلم

دیوید راکفلر در سخنرانی خود که در سال ۱۹۹۴ در مراسم ضیافت شام سفیران سازمان ملل انجام داد در خصوص فرصت پیش آمده برای دوره انتقال به نظم نوین جهانی چنین عنوان کرد: پنجره‌ای که برای استقرار حقیقی صلح‌آمیز و مستقل نظم جهانی باز شده است زیاد دوام نخواهد آورد. ما در شرف دگرگونی جهانی هستیم. تنها چیزی که نیاز داریم بحرانی بزرگ و به موقع است تا کشورها نظم نوین جهانی را بپذیرند و از آن تبعیت کنند.

رویدادهایی نظیر حادثه ۱۱ سپتامبر و یا حتی جنگ با ایران می‌توانند تداعی کننده بحران بزرگ در اذهان باشد که دنیا را متقاعد به جنگ افروزی و پیشبرد طبقه ممتاز و غرب برای کنترل خاورمیانه کرد.

جایگاه ایران در نظم نوین جهانی

سخنرانی سالانه جورج بوش پدر در کنگره: چیزی که در خطر است مهم‌تر و بزرگ‌تر از یک کشور کوچک است، آن یک ایده بزرگ است: نظم نوین جهانی. این سخنرانی منجر به شعله‌ور شدن آتش جنگ خلیج فارس و جنگ‌هایی که تاکنون به طول کشیده است شد. به نظر می‌رسد هدف غایی نظم نوین غرب خاورمیانه است. چرا که اسلام و منابع عظیم نفتی در آنجا تمرکز یافته است. غرب برای بقا به نفت نیاز دارد و از طرفی اسلام ضد ظلم و ضد استعمار است و همین امر بیم رهبران نظم نوین جهانی را در پی دارد و آن را رقیب نیرومندی در عرصه جهان می‌بینند. به دلیل اینکه اسلام و ایدئولوژی اسلامی با نظم نوین جهانی و استکبار در تضاد کامل است، غرب در تلاش برای ریشه کن کردن اسلام و مسلمانان برای پیشبرد اهداف خود و استقرار جهانی نظم سیاسی اقتصادی خود است. اکنون این ایران است که به کانون اصلی توجهات تبدیل شده است چرا که نظم نوین جهانی در مرحله پایانی خود است و تنها ایران است که در برابر آن مقاومت می‌کند.

افزایش روزافزون قدرت ایران در منطقه، بیداری اسلامی اعراب، افزایش نفوذ و روابط تهران با کشورهای مختلف جهان و بن‌بست‌هایی که انقلاب اسلامی برای غرب و صهیونیسم در خاورمیانه کنونی به همراه داشته، توطئه غرب برای تشکیل حکومت جهانی و جهانی‌سازی را به چالش کشیده است. برنامه هسته‌ای، نقض حقوق بشر و دیگر بهانه‌های غرب برای حمله به ایران را فراموش کنید! آنها فقط می‌خواهند ایران را از سر راه خود بردارند تا بدون هیچ مزاحمتی بر دنیا حکمرانی کنند. تلاش‌ها و تشدید فشارهای اخیر غرب مبنی بر تحریم‌های یکجانبه آمریکا و اروپا علیه تهران فقط در راستای تسلیم کردن ایران و پذیرفتن نظم نوین جهانی است. نظم نوین جهانی تنها یک چالش پیش روی خود دارد و آن ایران سرسختی است که طی ۳ دهه اخیر به رغم جنگ تحمیلی، تحریم‌ها، ترورها و فشارهای بین‌المللی در برابر این نظم شیطانی ایستادگی کرده است. غرب ناامید شده که نتوانسته از پس بن‌بستی به نام ایران برآید به ناچار آخرین گزینه خود را به روی میز گذاشته است و آن چیزی نیست جز حمله به ایران.

نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که ایران هسته‌ای مساوی است با قدرت جهانی شدن و به بیانی شفاف‌تر کابوسی برای غرب. ایران سرشار از منابع طبیعی و فسیلی با هسته‌ای شدن به یکی از قدرتمندترین و ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل خواهد شد و بدین گونه معادلات غرب را از ریشه ویران خواهد کرد.

 

چرا خاورمیانه به میدان جنگ غرب تبدیل شده است؟

نظم نوین جهانی در پی کنترل و تصرف تمامی قدرت و منابع جهان است که نفت مهم‌ترین نیاز غرب برای اداره جهان است. یکی از اهداف اصلی غرب کنترل و در اختیار گرفتن جریان انرژی در جهان است. مرکز ثقل منابع طبیعی و فسیلی جهان در خاورمیانه قرار دارد و به نوعی این منطقه را می‌توان مروارید جهان نام‌گذاری کرد. تنگه هرمز گذرگاهی حیاتی برای برخی از بزرگ‌ترین کشورهای تولید کننده نفت در دنیا، شامل عربستان، عراق، کویت، عمان و ایران است. منطقه خلیج فارس بیش از ۶۰ درصد منابع نفت و حدود ۴۰ درصد منابع گاز طبیعی جهان را در خود جای داده است. بر اساس آمار «اداره اطلاعات انرژی» آمریکا، در سال ۲۰۱۱ روزانه حدود ۱۷ میلیون بشکه نفت از این تنگه عبور کرده است که معادل ۳۵ درصد کل جابجایی‌های نفت دنیا از طریق اقیانوس‌ها است.

از آنجایی که ایران در منطقه راهبردی خاورمیانه قرار دارد و اختیار تنگه هرمز را نیز در دست دارد به راحتی می‌تواند برنامه‌های غرب را با مشکل مواجه کند. از طرفی غرب نمی‌تواند حضور ایران اسلامی را در باشگاه قدرت‌های جهانی بپذیرد چرا که ماهیت اسلامی آن مغایر با روح نظم نوین جهانی است و با منافع غرب تضاد کامل دارد. پس تنها دو راه حل وجود دارد: ۱- یا ایران در برابر حکومت جهانی سر تسلیم فرود آورد و یا ۲- با توسل به تحریم و فشار و تهدید و جنگ ایران را مجبور به پذیرش نظم نوین جهانی کرد.

هیلاری کلینتون در سخنرانی سال ۲۰۰۹ خود خطاب به کارشناسان و سیاستمداران اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا اینگونه به این نکته تاکید می‌کند: «ما به رهبران ایران گزینه‌ای واضح و مشخص می‌دهیم، اینکه همانند عضوی متعهد و قابل اعتماد به جامعه بین‌الملل! بپیوندند یا اینکه به راهی که به انزوای بیشتر ایران منتهی خواهد شد ادامه دهند».

 

ایران و غرب نمی‌توانند بر سر نظم نوین جهانی با یکدیگر کنار بیایند

نتیجه طبیعی چنین وضعیتی، که در آن نه ایران و نه غرب، نمی‌توانند پیامدهای ناخوشایند عبور از خطوط قرمز یکدیگر را تحمل کنند، تمایل طرفین به مذاکراتی خواهد بود که می‌تواند به همزیستی‌های مسالمت‌آمیز بلندمدت‌تری تبدیل شود. صرف نظر از ایدئولوژی‌ها، طرفین نمی‌توانند پیشنهاد چشمگیری برای راضی نگه داشتن یکدیگر ارائه دهند. خواسته‌های ایران که تسلط بر منطقه و قدرت تصمیم‌گیری در خصوص چگونگی تخصیص و توزیع درآمدهای نفتی است، غرب را در جایگاهی قرار خواهد داد که مجبور به تابعیت از سیاست‌های تهران می‌شود؛ و خواسته‌های غرب مبنی بر دست کشیدن ایران از گسترش نفوذ خود و اکتفا به مرزهای جغرافیایی، تهران را از یک فرصت استثنایی برای عملی کردن ادعای دیرین خود، محروم می‌کند.

سخنان اوباما در مورد نظم نوین جهانی در تبلیغات انتخاباتی خود دانلود فیلم

پس ما با وضعیتی مواجهیم که در آن هیچ یک از طرفین نمی‌خواهد دست به اقدامی بزند که دیگری را خشمگین کند و در عین حال نیز هیچ یک از طرفین نمی‌خواهد و نمی‌تواند که با دیگری کنار آید؛ و این درست همان نکته‌ای است که این رودررویی را تبدیل به یک موقعیت بسیار خطرناک کرده است. وقتی پای مسائل اساسی در میان باشد، طرفین در موقعیتی قرار دارند که در صورت اضطرار می‌توانند عمیقاً به دیگری صدمه زنند، و از طرفی هیچ یک نیز در وضعیتی نیستند که بتوانند برای رسیدن به توافقات گسترده‌ای با یکدیگر وارد مذاکره شوند. درست مانند یک بازی طولانی مدت شطرنج؛ یک بازی که هر دو طرف ممکن است به راحتی و بر اثر یک خطای محاسباتی یا بلوف طرف مقابل، فریب خورده و حرکت اشتباهی انجام دهند.

 

نظم نوین جهانی با الگوی ایرانی

 

اما نگرانی غرب به همینجا ختم نمی‌شود. ایران دامنه نفوذ و تاثیرگذاری خود در منطقه را به شکل پیچیده‌ای گسترش داده است. از چین و روسیه گرفته تا عراق و سوریه و لبنان و کشورهای آمریکای لاتین. ایران توانسته با بکارگیری دیپلماسی ویژه خود هم‌پیمانان و متحدان راهبردی خوبی در خاورمیانه و حیاط خلوت آمریکا پیدا و جبهه جدیدی را در مقابل غرب صف‌آرایی کند. این مساله معادلات غرب را با چالش مواجه کرده و موجب بی‌نظمی در نظم نوین یا دولت جهانی شده است. به همین خاطر است که غرب در تلاش است ایران را به هر طریق ممکن از سر راه خود بردارد چرا که منافع آمریکا و متحدانش و نظام تک قطبی را به شدت تهدید می‌کند.

 

آیا غرب می‌تواند نظم جهانی خود را بر این تحمیل کند؟ آیا ایران می‌تواند در مقابل غرب مقاومت کند و از پذیرش آن سرباز زند؟ آیا غرب می‌تواند با ایران قدرتمند و هسته‌ای کنار بیاید؟ آیا غرب می‌تواند بی‌نظمی‌ای را که ایران باعث آن شده تحمل کند؟ آیا ایران نظم نوین جهانی خود را خواهد ساخت؟ آیا ایران نظام بین‌المللی تک قطبی را تبدیل به نظامی چند قطبی خواهد کرد؟ آیا ایران می‌تواند در نهایت دست غرب را از خاورمیانه کوتاه کند؟ این‌ها سوالاتی است که فقط گذشت زمان می‌تواند پاسخ آن را بدهد.

 

نظم نوین جهانی از دیدگاه مقام معظم رهبری:

«این نظام نوینی که آمریکایی‌ها می‌گویند این است، کاری کنند که همه دنیا آن طور که آنها می‌خواهند، فکر کنند و حقایق را وارونه بفهمند. نظم نوینی که آمریکا در پی استقرار آن است، متضمن تحقیر ملت‌ها و به معنای امپراتوری بزرگی است که در رأس آن آمریکا و پس از آن قدرت‌های غربی است. بازگشت به جامعه جهانی – که آمریکا منادی آن است – به معنای پذیرش سلطه فرهنگ غرب است. نتیجه تمام درگیری شرق و غرب چه باید باشد؟ باید قدرت مطلقه و روزافزون آمریکا بر ملت‌های ضعیف باشد؟ معنای نظم نوین جهانی این است!؟»

 

امید است کارشناسان و سایست‌مداران ایران با توجه به فرمایشات و بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص نظم نوین جهانی غرب با دقت و مکاشفه بیشتری به ابعاد مختلف و پنهان این بعد از سیاست بین‌المللی و نظام سلطه بپردازند و ایران را از خطراتی که نظم نوین جهانی در پی دارد مصون نگه دارند.

  • منبع: مشرق
  •  

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعبه 2 روانشناسی و... و آدرس sina95.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9183
بازدید دیروز : 1476
بازدید هفته : 13911
بازدید ماه : 16211
بازدید کل : 1351900
تعداد مطالب : 2955
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


RSS

Powered By
loxblog.Com